(نادرست اندازی)
مغالطه گری یک فن است. فنی که آن را نمی توان بمدد خودش آموخت. یعنی اینکه مغالطه گری را نمی توان با مغالطه گری آموخت. برای آموختن (یعنی آموزش دادن و یا یاد گرفتن) مغالطه گری می بایست دست به دامان دانش شد. همچنین برملا ساختن آن نیز باز بمدد دانش محقق می گردد.
مدت هاست بر این باورم که بیش از هشتاد درصد گفتگوهای مابین آدمیان چیزی نیست جز مغالطه گریِ روزمره. مغلطه ی عامیانه! آدمیان صرفا در راستای منافع خویش استدلال می کنند. حقیقت برای آنان چیزی است که نفع آن ها در آن باشد و این بسیار بد است. تمرینی که برای مغالطه گری لازم است، با انگیزه های غریزی فرد پشتیبانی می شود و فرد در گذر زمان سفسطه گری حرفه ای خواهد شد.
اما تمرینی که برای منطقی بودن و استدلال عقلانی کردن لازم است، با انگیزه های فطری پشتیبانی می گردد. این نشان دهنده ی آن است که سفسطه طبیعت غریزی بشر و تعقل طبیعت فطری وی است. زایش فلسفه جریانی است که از تقابل غریزه و فطرت (وجدان) آدمی در جهان به راه افتاده است. فلسفه ی ناب تجسد عقل در ساحت عمل زندگی است.