8/شهریور/92
در جهان آلفا (α) رنگمندی یک باید وجودشناختی است. در این جهان، فقط و فقط یک قلمو موجود است که تمامی اشیاء این جهان، خصلت رنگمندی خود را از این قلمو به دست می آورند. حال پرسش ما این است که وضعیت رنگمندی خود این قلمو به چه ترتیب است؟! با کمی دقت متوجه خواهیم شد که این پرسش، ما را در یک وضعیت پارادوکسیکال قرار می دهد.
صورت این قضیه ی متناقض از این قرار است: اگر قبول کنیم که این قلمو شی ای بی رنگ است؛ این پذیرش در تضاد با اصل اول این جهان و شرط لازم بودن در آن یعنی رنگمندی قرار می گیرد. یک شی بی رنگ نمی تواند جزئی از این جهان باشد.
ولی اگر قبول کنیم که این قلمو رنگی است، همچنین باید قبول کنیم که قلمو دیگری نیز در این جهان هست که قلموی مزبور را رنگ آمیزی نموده است و این مقوله باز در تضاد با اصل اولیه ی جهان α (در این مورد خاص، بودنِ فقط و فقط یک قلمو در این جهان) قرار خواهد گرفت.
نتیجتا اینکه پاسخ به این پرسش ممکن نیست و این بدآن معناست که پرسش از وضعیت رنگمندی خودِ قلمو، مقوله ای بلاموضوع و یا بعبارتی نقطه ی تکینه ی این جهان است. جالب است که بگوییم، عقل در جهان نیز همین حکم را داراست:
اگر فقط چیزهای معقول در جهان باشند و عقل دیگری بغیر از همین عقل نیز بلاموضوع باشد، آن وقت تکلیف عقلانیتِ خودِ عقل چه خواهد شد؟!
منظور از عقلانیت عقل چیست؟
عالی هستی تو، فیلسوف جوان.
قربانت.