در زندگی خود صرفا با یک نفر آشتی کردم که این آشتی به ضرر من تمام شد. اگر بتوانم به گذشته برگردم، این حرکت را تکرار نخواهم کرد اما صد افسوس که بازگشت به گذشته برای من در این برهه از زمان ممکن نیست. چگونه می توان به این درایت رسید که آشتی ها از چه جنسی هستند؟! آیا این آشتی، شانس شادی را افزایش می دهد و یا اینکه علاوه بر درد و رنج، غم را نیز افزون خواهد کرد!
جواب این پرسش ساده نیست. در کل پس از این تجربه ی دردناک و باز کردن در به روی اهریمنی که سابقا نابود کرده بود و دوباره کرد و در آینده نیز خواهد کرد؛ می توانم ادعا کنم که این مقوله نیز همچون بی شمار مقوله ی دیگر اخلاقیِ دیگر از این دست؛ جواب مشخص ندارد. شاید جواب از یک گزاره ی 3 ارزشی اخلاقی تبعیت کند (آشتی اخلاقی، آشتی خنثی و آشتی غیراخلاقی)!
آشتی من قطعا یک آشتی غیراخلاقی بود و این از آن روست که هرگاه به آن واقعه با در نظر گرفتن عواقبش می اندیشم، شرمگین و خجلم! شاید نتوان به گذشته برگشت و خوب آغاز نمود اما می توان در همین حال امیدوار به یک پایان خوش بود. درس عبرت گرفتن از تجربه. تجربه استاد خوبی است اما متاسفانه امتحان را اول می گیرد و سپس درس می دهد.
با تمام این تفاصیل صرفا از یک آشتی حقیقتا پشیمانم و این 1 بار در این همه سال زندگی نشان می دهد که در کل آشتی بهتر از قهر است اما به شرطها و شروطها! شاید وقت آن باشد که با خود بخاطر آن آشتی کذایی، دوباره آشتی کنم! این بار یک آشتی اخلاقی…