برخی ها بر این باورند که می توان با استدلال و براهین منطقی، نظر احساسی دیگران را در رابطه با موضوعی تغییر داد. آن ها (که البته شاید انسان های دانایی هم باشند) فکر می کنند که اگر احتجاجات دقیقی را سر هم کنند، قادر خواهند بود که بر عواطف طرف مقابل تاثیر کرده و آن ها را تماما تغییر دهند. صدالبته که چنین چیزی ممکن نیست.
یکی از مهمترین ارکان علم و فن مشاوره ی روانشناختی این است که بفهمیم نمی توان با بحث و تفصیل کلامی، احساسات کسی را تغییر داد. اگر کسی نسبت به مسئله ای جهت گیری های احساسی داشته باشد، هرگز نبایستی که گمان کنیم می توانیم با اثر گذاشتن بر ذهن وی جریان روان او را تغییر دهیم. چیزی که در عمل رخ می دهد، همواره برعکس این جریان است.
همواره لایه ی روان از جایگاهی بالاتر بر لایه ی فرودست تر ذهن اثر گذاشته و جریان تعقل را تورش می دهد. عقل نمی تواند احساس را سرکوب کند، احتمالا در بهترین حالت آن را تعدیل خواهد کرد و این مهم محقق نخواهد شد جز با سالیان سال ممارست و تلاش که عملا این مسئله به درد موقعیت های لحظه ای نخواهد خورد.
آن چیزی که بر احساس آدمی اثر می کند، می بایست که از جنس خودِ احساس باشد. اگر احساسات کسی در رابطه با چیزی خدشه دار شده است، بجای صغری کبری چیدن های منطقی، می بایست که در قبال وی احساس خرج کرد تا نهایتا خودِ احساس وی او را به سَمتی بَرَد که بتواند شنوای استدلال های عقلایی ما باشد.
گاهی اوقات می شنویم که به افراد برافروخته می گویند که “منطقی باش!” این جمله از اساس غلط است. اگر ما با فردی مواجه هستیم که به دلیلی دچار تالمات عاطفی شده است، در گام اول می بایست که از کانال احساس وارد شویم و با وی همدردی کنیم. همدردی یک حرکت احساسی – عاطفی است. این همدردی بر روان وی که مرکز احساسات و عواطف است تاثیر کرده و راه را برای تغییر این احساس خواهد گشود.
با جر و بحث و جدل نمی توان احساسات دیگران را تغییر داد. منطقی بودن دردی از موقعیت های کوتاه مدت دوا نمی کند. در روش کارآمدتر، گام اول پذیرش این احساسات است. ما بعنوان مخاطب در وهله ی نخست می بایست این تضمین را به فرد مقابل بدهیم که احساسات وی بحق بوده و تکریم می شوند. اگر احساسات کسی را در گام نخست بجا قلمداد نکنیم، هرگز قادر نخواهیم بود که گفتگویی منطقی را با وی رقم زنیم.
دیده ام هنگامیکه کسی قربانی ظلم بوده و عصبانی است، دیگران بجای برحق شمردن این عصبانیت و تکریم نمودن آن، مداوما تلاش دارند که با جدل منطقی به فرد مزبور بفهمانند که عصبانی بودن درست نیست!!! احساسات نه درست هستند و نه نادرست، آن ها صرفا برحق اند! و نهایتا با برحق دانستن و مجال بروز دادن به آن هاست که می توان امید داشت فرد از این هیجانات عاطفی گذشته و پذیرای گفتگویی منطقی و سازگار گردد…
مطلب بسیار مفیدی بود و به اشتراک گذاشته شد.
ممنون.
از این بابت خیلی خرسندم…