آقایی بسیار خوش خط در یک توالت عمومی مسئول نظافت است. گاهی وقت ها که از آن سرویس بهداشتی استفاده می کنم، مشاهده می کنم که او در حال خلق آثاری بدیع در حوزه ی خط – نقاشی است. با خودکار، کارِ قلم را می کند. کارهای ایشان جز بهترین نمونه هایی است که تابحال از نزدیک دیده ام؛ کاملا ممتاز و حرفه ای…
سرایدار یک برج تجاری در تهران، جوان بسیار خوش فکر و خوش بیانی است. به تاریخ بویژه تاریخ ایران زمین اِشراف کامل داشته و بشکل کاملا دقیقی مراحل تاریخی این سرزمین را نقد کرده و تجزیه و تحلیل می کند. او بزعم من یک ایران شناس قهار و حرفه ای است. وقتی با وی به صحبت می نشینم، مطمئنم که او یک محقق رتبه یک تاریخ است.
شاید بتوان نمونه های بسیار دیگری از این دست عزیزان را پیدا کرد که علیرغم شایستگی های چشم گیرشان به دلایل متعددی، سر از جاهایی بسیار بسیار دورتر از جایگاه واقعی شان درآورده اند.
شما خود نیک می دانید که منظور من نکوهش پُست های خدماتی نیست، بلکه منظورِ نظرِ من عدم تطابق توانمندی های یک انسان و کاری است که وی انجام می دهد. متاسفانه این مسئله صرفا مربوط به کشور ما نمی باشد اگرچه گویا اینجا مسئله ای رایج تر است.
وقتی زندگینامه ی بزرگترین شخصیت های تاریخی حوزه های دانش و یا هنر را مطالعه می کنیم، مطلع می شویم که درصدی از ایشان یک زمانی به انجام چنین دست کارهایی برای ارتزاق مشغول بوده اند. از این رو من تصمیم گرفته ام که بیش از پیش به افراد مشغول در مشاغل دستِ پایین احترام بگذارم، زیرا که شاید آن ها روزی از بزرگترین مردمان شوند…
شاید که آنها، یک زمانی از مشاهیر بزرگ جهان گردند…
زیبا،درست گفتید@):-
ما انگشت شمار مردمی داریم که در جای خود باشند؛ که خرسندی از کار در چشمانشان بدرخشد. همین آفت خرمن بهرهوریست که شمع عمر مردم را آب میکند و موم رهاییناپذیر حسرت بهجای مینهد. درمانش، پردلی در زیستن عاشقانه!
درست است…