خیلی ها وقتی درگیر یک رابطه ی عاطفی می شوند، پیش فرضا بر این باور هستند که طرف مقابل به اندازه ی خودشان این رابطه را جدی نگرفته است. یکی از علل بوجود آمدن این سوء تفاهم این است که مخاطبشان مثل خودِ ایشان ابراز محبت نمی کند.
فرد آنگاه این پندار پوچ را نزد خود رقم زده و سپس بدآن دامان می زند که این رابطه یک طرفه بوده و چه و چه! در این احوال معمولا استراتژی خودزنی یکی از استراتژی های دم دست برای ایجاد حس عذاب وجدان در طرف مقابل و نهایتا نزدیکی بیشتر است.
طرف نگران هنگامیکه پیغام احوالپرسی به طرف دیگر رابطه می دهد، جایی در پیغام هم می نویسد: “اگر من سراغی از تو نگیرم که تو هیچ…” و یا اینکه “شما اهل احوال کسی را پرسیدن که نیستی!” این خودزنی های کلامی همه برای شکایت کردن از وضعی است که شاید اصلا واقعیت ندارد.
فارغ از این اصل بدیهی که کسی وظیفه ای ندارد که از ما حالی بپرسد و یا اینکه اگر ما این کار را در حق دیگران انجام می دهیم، منتی بر گردن ایشان نیست؛ می خواهم ریشه ی این توهمات را به این نسبت دهم که طرف نگران قادر به درک این نکته ی ساده نیست که ابراز محبت در انسان ها به طرق مختلفی صورت می گیرد.
ما باید بفهمیم که شاید این قسم ابراز محبت فقط مخصوص خودمان است و طرف دیگر رابطه احتمالا روش های دیگری (و شاید هم بهتری) برای ابراز این دوستی ها در چنته دارد؛ پس فقط باید صبر کرد و دید…