بعضا پیش می آید که افراد از نداشتن تسلط بر خویشتن در ارتباطات خود با سایرین گله مند باشند. آن ها اظهار می کنند که در ارتباطات بینافردی شان پیش می آید که علیرغم شایستگی هایشان برای کنترل خود، باز بنحوی خام رفتار کرده و گویا که تسلطی بر خود ندارند.
مثلا آنکس که بذله گوست بشکل بی شائبه ای در ارتباطات خود این خصلت را بروز داده و به افراط می افتد و در جایی از رابطه متوجه می شود که گویا هیچ گونه کنترلی بر این خصلت خود نداشته و بدین ترتیب در شُرُف آسیب زدن به روابط خود است.
خصلت بذله گویی در این نوشتار محض مثال بود، خیلی خصلت های دیگر همچنین می توانند که افراطی شده و باعث به هم خوردن روابط افراد با دیگران شوند، خصلت هایی همچون دست و دل بازی، خوش صحبتی، شیطنت های کلامی و غیره که به ترتیب در صورت افراطی شدن می توانند در روابط چونان ولخرجی، لودگی و دروغگویی خود را متجلی سازند.
راهکار برون رفت از این آفت، بی شک در ارتباط آدمی با خویشتنِ خویش نهفته است. ارتباط ما با سایر انسان ها بنوعی بازتاب ارتباط ما با خودِمان است. اگر کسی بتواند در ارتباط با خویشتنش، فردی کنترلگر باشد، چنین فردی قادر خواهد بود که ارتباط خود با دیگران را نیز بنحو صحیحی کنترل کند. همه چیز از خودمان شروع می شود.
اگر ما بتوانیم در ارتباط با خودمان خصلت خاصی را پرورش دهیم، مثلا بتوانیم جلوی بی صداقتی های خود با خویشتن بایستیم، آنگاه قادر خواهیم بود که بطریق اولی در ارتباط با سایر انسان ها نیز از بی صداقتی پرهیز کنیم. ما در طولانی مدت در ارتباط با دیگران همان کاری را خواهیم کرد که در ارتباط با خود مرتکب می شویم.
11844