زبانزدی در زبان انگلیسی می گوید: “صداقت بهترین سیاست است.” در اینجا قصد دارم که به بررسی این ضرب المثل پرداخته و نشان دهم که این صرفا یک ضرب المثل بومی نبوده بلکه می توان همچون یک ماکسیم (یعنی اصل اخلاقی مسلم و بدیهی) بدآن نگریست.
پیشتر سیاست را دانش و مهارت حفظ محرمانگی ها در راستای نیل به اهداف تعریف کرده بودم و با یک نگاه سطحی گویا این زبانزد در تضاد با این تعریف است؛ اما آنچه که می بایست محل توجه قرار گیرد، سازگاری ذاتی این دو مسئله با یکدیگر است. من همچنین قبل از این در نوشتار دیگری نشان داده بودم که هدف نه راستگویی و نه دروغگویی است: هدف رسیدن به تعادل در هر مسئله ای است و آن، چیزی است که شاید بتوان آن را مدبر بودن نامید.
برای من مدبر بودن، لوجیکو – پولیتیکوس (منطقی – سیاسی) رفتار کردن است و به زبان آشناتر این همان سیاست مبتنی بر صداقت می باشد. اگر در تعاملات زندگی قید نگریستن در طولانی مدت را در نظر داشته باشیم آنگاه همانطور که در نظریه ی بازی ها به اثبات رسیده است، استراتژی پایدار در این باره آغاز رابطه از خلال همکاری و سپس تنبیه طرف خاطی و نهایتا بخشش وی و ادامه ی روند همکاری دوسویه است.
من نمی خواهم که مسئله ی راستگویی را چیزی جدا از چارچوب فوق بدانم. راستگویی در نظر من نوعی همکاری است که با دیگران در رابطه با یک موضوع خاص رقم می خورد. حال اگر فردی در یک رابطه ی همکاری – همکاری وارد شده و طرف مقابل به وی کلک (دروغ) زند، اکنون نوبت وی است که برای یک بار انتقام بگیرد، اما مهم این است که بدانیم این انتقام در اینجا تکرار کلک و دروغ طرف مقابل نیست، بلکه صرفا تلاش در جهت راستگو نبودن از خلال حفظ محرمانگی ها در راستای نیل به هدف است و این بی شک تجلی عینی همان زبانزد معروف در ابتدای این نوشتار می باشد.
احسنت