ما آدمیان از آن قسم گونه ها هستیم که ممکن است با نیش یک پشه و یا گزیدگی نوع خاصی از مورچه جان خود را از دست دهیم. ما چنین موجودات ضعیفِ هلاکت پذیری هستیم. ما شاید در اثر خوردن یک نوع نوشیدنی آلرژی زا بمیریم و یا مثلا اینکه یک تکه از خوراکمان در گلویمان پریده و ما را بکشد. ما از چنین قسم موجودات هستیم. با در نظر آوردن این جنبه ها از حیات بشری، تا حد زیادی تمامی اضطراب های کامیابی جویانه ی ما نقش بر آب می گردد.
من به دنبال چه می توانم باشم، وقتی چنین موجودِ خُرد نابسامانی ام؟! به فرض اینکه من کامیاب شوم، آیا این جنبه های زندگی من تغییر و تحول بنیادین می کند؟! آیا دیگر تب حاصل از یک حشره گزیدگی مرا نابود نمی سازد؟! یک گیاه سمی یک سانتی متری تمام وجود مرا ذوب نمی کند؟! آیا دو دقیقه بسته شدن راه تنفسی من، دیگر مرا نخواهد کشت؟! آیا یک ضربه ی کوچک به سر من، تمام حافظه و دانایی مرا نخواهد ربود؟! آیا من بشرط کامیابی و کامروایی در زندگی، روئین تن می شوم؟! آیا کامیابی مرا چیزی می کند که هرگز نیستم؟!
قطعا پاسخ به این پرسش ها هر چه که باشد، اصل مطلب را عوض و مبدل نخواهد ساخت. انسان از آن حیث که انسان است، موجودی ضعیف است و این ضعف همه ی ما را در بر می گیرد، چه آنکس که بر قله ی کامیابی قدم می گذارد و چه آنکس که در دره ی شکست کله پا می شود…
11971