پاتریک وایت ساید روانپزشک انگلیسی در کتاب شادی، فصل چهارم با عنوان “چاه شادی”، نحوه ی حصول شادی در زندگی را به چاهی تشبیه می کند که آب را می بایست از عمق آن با سطل مناسب و طنابی طویل بیرون کشید. برای او منبع شادی خودِ آدمی است و اگر کسی بتواند که بمدد ابزارهایی به عمق خویشتن سفر کند، آنگاه شادی را ملاقات خواهد کرد.
او این فصل از کتاب ارزشمند خود را با این گزین گویه از خود می آغازد: “ما تمام آنچه را که برای شاد بودن لازم داریم، از قبل دارا هستیم.” من با این ایده کاملا موافق هستم. برخلاف آموزه های رواقی که حتی درد و رنج جهان را نیز به خود فرد نسبت می دهند، پاتریک که خود تحت تاثیر اندیشه های بوداست و فارغ التحصیل دانشگاه کِیمبریج نیز می باشد، توانسته است که حکمت باستان و علم روز را با هم آشتی دهد.
او درد و رنج را از عالم بیرون و غم (و شادی) را به خود ماهیت انسان نسبت می دهد. شباهت عجیبی بین این رویکرد و رویکرد فلسفی من وجود دارد. پیوستار غم – شادی مسئله ای کاملا مرتبط با خودِ ماست و این تماما تحت اراده ی شخص ماست که بخواهیم انتخاب کنیم که غمگین باشیم و یا که شادان. اگر کسی درد و رنجی بر دیگران عارض کند، خود را غمگین خواهد ساخت و اگر از این غم دوری کند، روی خوش شادی را ملاقات خواهد کرد. در نگاه من مسئله به همین سادگی است و چیزی جدا از این نمی باشد…
12027
نکته: البته دوستان عنایت دارند که افعال “می باشد” و “نمی باشد” افعالی نادرست هستند، اما غلط هایی مصطلح اند.