در این دنیایی که می توان هر چیز دیگری بود، خوشا آنان که انتخاب می کنند که مهربان باشند. مهربانی مهمترین تجلی خردمندی است. خردمندان همه مهربان هستند.
گفتن این جملات ساده است، اما گویا عمل کردن به آن ها کار راحتی نباشد. معمولا مهربان بودن در عمل کار چندان آسانی نیست. انسان ناکام می شود و از سر ناکامی خشمگین می گردد و آنکس که خشمگین است، دیگر مهربان نخواهد بود. افراد گمان می کنند که مهربانی از نشانه های ضعف است و خشم از تجلیات قدرت…
اما در اصل، عکس این پندار صحیح است. آنکس که، در این جهانی که هر لحظه فرزندانش را به سمت خشم و جنون سوق می دهد، مهربان می ماند؛ او همان کسی است که از همگان قدرتمندتر است. پس اگر به دنبال انگیزه ای برای مهربان بودن هستیم، قدرت و قدرتمندی را می توان چنین انگیزه ای در نظر گرفت. ما مهربان هستیم تا قدرتمند شویم.
با مهربان بودن می توان از ناکامی های حاصله از زیستنِ در دنیا انتقام گرفت. آنکس که مهربان است از دستِ کوبنده ی روزگار انتقام می گیرد. جهان ما را به سمت ظلم و دیوانگی رهنمون می شود و آنکسی که مهربانی را بر می گزیند، این دست را از بیخ و بُن قلم می کند.
هیچ کس به اندازه ی خودِ فرد مهربان از مهربانی هایش سود نخواهد برد. برنده ی اصلی بازی مهربانی، خودِ مهربانان هستند. هیچ کسی قرار نیست که قیمت مهربانیِ آنان را پرداخته و پاداشی پیشکش ایشان کند، بلکه مهربانی، خود، پاداشِ خود است. مهربانان به خود پاداش می دهند و چه پاداشی بالاتر از شبیه بودن به انسان های مهربان. مهربانان تجسد ایزدان قدرت اند.
12217