قبل از آنکه جمع معنا پیدا کند، این فرد است که دارای معنی است. این یک اصل جدی در زمینه ی مدیریت ارتباطات بینافردی است. ارتباطات اینترپرسنال (بینافردی) سطحی مابین ارتباطات پرسنال (درون فردی: فرد با خویشتنِ خویش) و ارتباطات اینتراپرسنال (فرافردی: فرد با ایده ی بشریت) قلمداد می شوند.
من ارتباطات انسان را در سه سطح یک) ارتباط فرد با خودش، دو) ارتباط فرد با انسان های اطرافش و سه) ارتباط فرد با ایده ی انسانیت و مفهوم انتزاعی بشر تعریف می کنم. تمامی رویه های جهان بینی فرد در این سه سطح سفلی، وسطی و اولی خودنمایی می کنند. تمامی این سطوح حایز اهمیت ویژه هستند اما همانطور که در اصل ابتدایی این نوشتار مطرح شد، ارتباط انسان با خودش جزء مهمترین قسم ارتباطات است.
متاسفانه عده ی زیادی از انسان ها ارتباط خود با خویشتنِ خویش را جدی نگرفته و ضمن بدیهی انگاشتن آن از کنارش سرسری عبور می کنند. مثلا افرادی هستند که تماما درگیر روابط بینافردی شده و آنچنان یک انسانِ دیگر برایشان مهم می گردد که زیستن بدون وی را غیرقابل تصور می دانند و بدین سان حتی ممکن است که در صورت قطع ارتباط با فرد مزبور به وجود خود نیز پایان دهند.
این قسم اقدامات همگی محصول رویکردهای نادرست هستند. بدون فرد، جمع بی معناست. این فردانیتِ فرد است که جمع را سامان می دهد و اگر کسی در این میان خود را به فراموشی سپارد، تماما بر مسیر خطا گام برداشته است. یک انسان متعادل آن گونه انسانی است که توانسته است بین تمامی این سطوح بالانس و تعادلی کارا برقرار سازد.
یک انسان کامل آن گونه انسانی است که بی شک به تمامی این سه سطحِ ارتباطات بنیادین نیازمند است و حال اوست که می بایست با سبک زندگی خلاقانه ی خود ضمن آشتی برقرار ساختن بین این سه سطح، آن ها را بشکل درستی از خلال رویه های اندیشیده که ترجمان عقل و تجربه ی وی هستند در خدمت خود قرار دهد.
من پیشتر جهان بینی را به رویه های بینافردی (وسطی) نسبت داده بودم. اگرچه نهایتا آنچه که جهان بینی نامیده می شود تلفیقی از تمامی رویه های این سه سطح است اما نقش رویه های وسطی در این میان بسیار مهم است.
علت این اهمیت از آن جهت است که رویه های درون فردی همگی شخصی بوده و رویه های فرافردی نیز همگی به تمامی آحاد بشر مربوط هستند پس آنچه که در این میان جهان بینی نامیده می شود، مجموعه ای مشتمل بر رویه های بینافردی است که با تکیه زدن بر شخصیات جهان بینی (رویه های سفلی) فرد را به سمت نیل به کلیات جهان بینی (رویه های اولی) هدایت می کند.
اما عنایت به این مسئله نیز ضروری است که رویه های وسطی (بینافردی) به خودی خود معنای چندانی نداشته و زمانی معنادار می گردند که فرد آن ها را در سطح شخصیات (سفلی) برای خود سفارشی سازی کند.
بعنوان مثال بحث مراقبه و تشریفات مرتبط با آن که در هفت ستون فلسفه ی زندگی دی دادی، اصل شماره ی چهار را تشکیل می دهد، یک ایده ی کلی بوده و برای شخصی شدن (یعنی آنطور که هر کسی برای خود صلاح می داند) می بایست که به سطح شخصیات وارد گردد.
بطور مثال فرض کنید که در اجتماعی همه می بایست که ورزش کنند اما اینکه هر کسی چه ورزشی را انتخاب کند، این کاملا بستگی به خود ایشان دارد. پس اصول جهان بینی همگی می بایست که در سطح شخصیات برای فرد و بتوسط خود فرد سفارشی شوند.
12229 – 12228