دو سال پیش دقیقا در همین روز، من اقدامی را در زندگی ام به انجام رساندم که شاید شکل کامل شده ی رویدادی بود که چند ماه قبل از آن رقم خورده بود. این تاریخ، سرآغاز جریانی شد که تا به امروز استمرار داشته و می رود که وارد فاز تازه ای شود. پارسال هم به مناسبت یک سالگی این جریان، نوشتاری تحت عنوان «سقلمه به خود» نگارش کردم که به محض منتشر شدن مورد استقبال مخاطبین قرار گرفت.
در بالا از مرحله ی جدید این رویداد در زندگی ام گفتم. آغاز این مرحله را به امروز موکول کرده بودم اما بنا بر ملاحظاتی، همان دیروز رقمش زدم. سپس دقایقی پس از این اقدام، هنگامیکه در فضای اینترنت به دنبال بازنشر کارهای دیگر خود بودم، متوجه شدم که وبلاگی به نشر همان نوشتار «سقلمه به خود» من در چند ماه قبل مبادرت ورزیده است. جالبتر اینکه یکی از دوستان پیشتر در مورد آن وبلاگ و نویسنده اش، با من صحبت کرده بود. خیلی عجیب است!
این آن چیزی است که من هم رویداد می خوانمش. هم رویدادهای زیادی (حتی عجیب تر از این) در زندگی من به دفعات رخ داده اند. آدمی در مواجهه با این قبیل اتفاقات نادر، انگشت تعجب به دهان می گیرد. ما تمایل داریم که این رویدادها را نوعی نشانه تلقی کنیم.
اگر من بخواهم که این هم رویداد نادر را یک نشانه ارزیابی کنم، آنگاه باید باور پیدا کنم که رویداد دو سال پیش رویداد صحیحی بوده است زیرا همین که من نیازمند بصیرتی در باب ادامه دادن و یا ندادن آن بودم، بطور کاملا تصادفی در شُرُف دو سالگی آن، نوشتاری را که سال گذشته در باب یک سالگی آن نوشته ام، از یک وبلاگ غریبه (اما آشنا) پیدا می کنم.
12291