آلبرت آینشتاین در سال 1921 (یعنی تقریبا سال 1300 تقویم ما) مفتخر به دریافت جایزه ی نوبل در رشته ی فیزیک از بابت پدیده ی فوتوالکتریک شده است. سال 1300، ما در اواخر عصر قاجار به سر می بُردیم. ده سال بعد از این، در سال 1310، یک سیاح و باستان شناس اروپایی به نام آقای «اشمیت» به ایران سفر کرده و عکس هایی از مناطق مختلف و مردمان شهرهای گوناگون ایران گرفته است.
یک دهه پس از جایزه ی نوبل آینشتاین (یعنی عصر نسبیت و کوانتوم)، اکثر مردمانی که در عکس های آقای اشمیت به تصویر کشیده شده اند، پابرهنه و سوء تغذیه ای هستند. مشاهده ی عکس ها برای شخص من حقیقتا تلنگری بود از این بابت که بدانم توسعه ی مدرن در این کشور قدمت بسیار بسیار کمی دارد.
در عکس های آقای اشمیت که برخی از آن ها در یک کتاب در کشور ما نیز به چاپ رسیده اند، مردم شهرهای ما (و با درجه ی اسفناکتری مردم روستاهای ما) اکثرا شبیه به مردمان بدوی هزاران سال قبل هستند. لباس های مندرس، سر و وضعی به هم ریخته و چرک آلود و کلی چیزهای دیگر که می توان در عکس ها دید.
وضعیت خیابان ها هم تعریفی ندارد. خیابان های کج و معوج، بدون هرگونه امکانات، با خانه هایی کاهگلی و پوسیده… انگار نه انگار که این عکس ها برای کمتر از 90 سال قبل هستند. انگار که متعلق به 900 سال پیش یک کشور بی در و پیکر باشند.
بقول مهندسان اروپایی که در عصر قاجار به ایران آمده بودند، ایران نه یک کشور، بلکه یک روستای محروم بزرگ است. کمتر از نیم قرن پس از سفر آقای اشمیت به ایران، ایران مهمترین و مدرن ترین کشور خاورمیانه شده بود و این مسئله «حجم سازندگی و پیشرفت» در این دوره را بخوبی به اثبات می رساند.
12292
حقانیت مدیریت آن دوران…