یکی از رسالتهای علم، تحقق بخشیدن به تخیلهای آدمی است. هماکنون که در اوایل قرن بیست و یکم از تقویم جهانی به سر میبریم، علم بیش از هر زمان دیگری توانسته است که در عمل به این رسالت خود پایبندی نشان دهد. بشر در سده های پیشین همواره به تخیل کردن مشغول بوده است و تخیل دایمی بشر نیز همواره مسیری را میپیموده که در ظاهر ربط چندانی به واقعیت جهان نداشته است؛ تا زمان انقلاب علمی.
پس از زایش علم مدرن، بشر به این دستاورد مهم نایل آمده است که گویا علم همان پل متصل کنندهی سرزمین تخیل و رویا از یک طرف و سرزمین واقعیت از سوی دیگر است. نظرات علمی قرن گذشته آنچنان تصور آدمی از جهان و موقعیت انسان در آن را دگرگون ساخته اند که هیچ داستان علمی – تخیلی تا بدین حد بلندپروازانه جهان را برای ما روایت نکرده است.
هم اکنون خودِ علم و نظریاتش همچون داستان هایی تخیلی هستند که لازم است کسی در وهله ی نخست آن ها را فهمیده و سپس برای مخاطب عام در قالب درام و داستان همه فهم سازد. علم در یک و نیم قرن گذشته آنچنان گسترده، پیچیده و تخصصی شده است که شاخه ای از رشته های دانشگاهی با عنوان «همه فهم سازی علم» و یا «عامه پسندسازی علم» منحصرا به فراگیر نمودن آن برای عموم جامعه تخصیص داده شده است.
هدف از طراحی و اجرای این قسم رشته های دانشگاهی از بین بردن شکاف مابین علومین و سایر آحاد جامعه است و این مسئله از اهمیت بسزایی برخوردار است. اثر پیش رو یکی از آن دست کارهایی است که آنرا می توان در نگاه اول در زمرهی ژانر سادهسازی علم و بخشیدن غنای ادبی به نظریات علمی، طبقه بندی نمود.
این داستانِ جذاب ایدهی اصل خود را در حول یکی از پیش بینی های جالب توجه نظریهی فیزیک کوانتوم (مکانیک کوانتومی) قرار داده است: بلی! ایدهی جهانهای موازی!
در این قرائت و برداشت از تئوری مکانیک کوانتومی، که به تفسیر Many-Worlds نیز معروف است، واقعیت صرفا و صرفا یکی از تعداد بیشمار واقعیت ممکن و موجود است که تنها برتری شان بر یکدیگر احتمال رخ دادنشان نزد ناظر قلمداد می شود (رجوع شود به آزمایش ذهنی گربهی شرودینگر).
فرض کنید که در یک تاس شش وجهی پس از پرتاب اول، عدد 4 بیاید. اگر عدد 4 عملا بیانگر یک جهان تاسی باشد، آنگاه در همان لحظه، پنج جهان تاسی دیگر با احتمال تحقق مساوی (در عالم ریاضیاتی) و با احتمال تحقق کمتر (در عالم فیزیکی)، وجود دارند که ممکن است در پرتابهای بعدی سر از عدم ظاهری در آورده و به عالم وجود بپیوندند.
نویسنده در این اثر، به زیبایی تمام و با افزودن چاشنی های درام و غنای نمایشی – ادبی، این دغدغهی علم از مفهوم ابرتقارن کوانتومی را به رشتهی توصیف درآورده است. ابرتقارن کوانتومی لحظهای است که یکی از وجوه تاسِ واقعیت فرود آمده و در همان لحظه جهانِ ما خود را در یکی از این وجوه پیدا می کند. در این راستا، استعارهی قبر برای من به عنوان یک محقق فلسفه و علم، یک استعارهی قابل قبول و پسندیدنی است.
ایدهی قبر از دیرباز روایت گر محل اتصال جهانها به یکدیگر است و نویسندهی جوان و خوش ذوقِ ما نیز از آن به درستی استفاده کرده است. هرچند که نادقیقی هایی علمی (ولو بشکل سطحی و قابل اغماض) در این اثر به چشم میخورند، اما با عنایت به نفس سرگرم کنندگی اثر ادبی، میتوان به عنوان یک محقق باریک بین از آنها با طیب خاطر چشم پوشی نمود.
مهدی مقدمی طالمی نویسندهی خلاقی است که در تک تک کارهایش، نقش روان انسان و سرگذشت و تاریخچهی زندگی ساری و جاری است. این اثر علاوه بر جانمایه ی علمی اش، از غنای مطلوبی در حوزهی روانشناسی آدمی نیز برخوردار است: آدمی و خوشایندهایش، ناکامی ها، ترس ها، ایدهآل ها، ارزشهایش و غیره، همه و همه بشکل کاملا دقیق و مطلوبی در کنار یکدیگر بکار رفتهاند.
تعقیب مادر برای من همان تلاش در راستای نیل به حقیقت جهان است و از طرف دیگر اهمیت ارتباطات انسانی را برای ما یاداور میشود. آینده برای شخصیت اصلی داستان «یافتن مادر» است. از منظر روانشناختی، مادر استعاره ای از جهان و حقیقت آن است. مادر است که زاییده و جریان طبیعت را استمرار می بخشد.
از دید علم و ادبیات، «جهان» (بویژه تمامیت طبیعت) مادر است. شخصیت اصلی داستان با سعی و تلاش بی وقفه، علیرغم تمامی سردرگمی های اضطراب آور یک انسان سرگشته در میان جهان های موازی به دنبال اصل و ریشهی اولیهی خود می گردد. استفادهی نمادین از دوست دوران کودکی نیز، باز دوباره اشارهی گذرا به مسئلهی بازگشت به خویشتن است.
با عنایت به اینکه خوانندگان محترم این اثر ارزشمند علمی – داستانی، یحتمل این مقدمه را پیش از اصل اثر مطالعه کنند، از این جهت از باز نمودن بیشتر این داستان بطور مستقیم معذور بوده و قضاوت را به خود این نازنینان پس از خوانش اثر واگذار می کنم.
در پایان به این نکته اشاره می کنم که هنر ادبیات در حال حاضر در شُرُف تبدیل شدن به یک علم تمام عیار است. من پیشتر در نوشتارهای گوناگونی بقلم خود نشان داده ام که موفقیت در ساحت ادبیات بیش از هر زمان دیگری، در گرو دانش و مهارت نویسندگان در پرورش ایده هاست و برای نیل به این مهم، هیچ چیز به اندازهی مطالعه در آراء فلسفی – علمی حال حاضر جهان، مددرسان نویسندگان نخواهد بود.
مهدی مقدمی طالمی همواره به من ثابت نموده است که نویسندهای کتابخوان بوده و نه تنها کارهای ادبی را با دقت فراوان مطالعه می کند، بلکه از شیفتگی فراوانی راجع به حوزه های مختلف دانش و علم (بویژه علوم پایهی نظری) برخوردار است.
در حال حاضر در اتمسفر نشر و کتاب کشورمان جای آثاری که این گونه جذاب، پای مسایل علمی را به صحن و سرای ادبیات باز کنند، خالی است و من بسیار خرسندم که این افتخار را داشته ام که جز نخستین خوانندگان این اثر مفید و کمیاب باشم.
با آرزوی بهترین ها برای تمامی دانش پرستان و ادب دوستان جهان…
دِی داد
پاییز 2018
تهران
12363 – 12360