مستندی تماشا کردم از وضعیت یاری خواهان در یک آسایشگاه روانی در افغانستان که در سخت ترین شرایط، در آن مرکز نگهداری می شدند. در بین ایشان دو نفر از دو جبهه ی مخالف (مجاهدین و طالبان) حضور داشتند که در بیرون و در زمان سلامتی دشمنان هم بودند، اما در آسایشگاه به بهترین دوستان هم تبدیل شده و ساعتی دوری هم را تحمل نمی کردند. در آنجا بود که فهمیده بودند تفاوت در ایدئولوژی پشیزی در برابر عظمت مسئله ی انسانیت و حیات ارزشی ندارد.
وقتی به رفتار کاربران در شبکه های اجتماعی (مجازی) نظر می افکنم، شاهدم که در اکثر پست ها، ایشان در حال جنگیدن با یکدیگر هستند. محض مثال کاربری نقدی منتشر می کند و عده ی زیادی به وی حمله کرده که “صنعتی و سنتی را با هم نزن” و کلی بی اخلاقی های دیگر از این دست. من شخصا دشمن خرافه ام، اما عرض اندام در پست های خرافی رسالت من نیست.
کاش از تاریخ درس بگیریم و با این بی مبتلاتی ها ایران را ویران نکنیم. فارغ از اینکه مسببین این تلخی کنونی چه کسانی هستند، کاش جوری رفتار کنیم که اگر روزی مشکلات حل شد، رو داشته باشیم که در چشم هم نگاه کنیم، این دنیا کوچک تر از این حرف هاست.
کاش قدر همدیگر را بدانیم پیش از آنکه مجبور شویم در صف خوراک رایگان، حیاط آسایشگاه و یا کمپ جنگ زدگان سازمان های بین المللی با یکدیگر دوست شده و بفهمیم که آنانی که رویکردهای متفاوتی دارند، لزوما اهریمنانی خبیث نیستند. بیائیم به شعور جمع اعتماد کرده و اگر چیزی را قبول نداریم، از کنارش بگذریم؛ ویرانش نکنیم.
ویران کردن هنر چندانی نمی خواهد، مهم تمرین نفس رواداری در جامعه ی انسانی است، زیرا در پرتو درخشش خورشید رواداری اخلاقی، انسان جامعه را می سازد. جامعه ی ساخته شده در سرزمین رواداری، در میان مدت اخلاق مدار و متعالی خواهد بود.
12515
خیلی ایده زیباییه. اما این عقب افتاده ها که نمیفهمن