فروید در آراء روانکاوانه ی خود از مفهومی پرده بر می دارد که در زبان انگلیسی آن را Identification می نامیم. این عبارت در زبان فارسی به همزادپنداری ترجمه شده است و منظور از آن تلاش ناخودآگاه فرد در تبدیل شدن و یا شبیه شدن به افرادی است که ایشان را «مورد تایید» خود دارد.
این عبارت که البته محل مناقشه ی روانکاوان بوده و در گذر زمان تغییرات مقتضی را از سر گذرانده است، همچنین در زبان فارسی به عبارت همذات پنداری نیز ترجمه شده که این ترجمه چندان صحیح نیست. همذات پنداری (آنگونه ای که در معرفه النفس فلسفی مطرح می شود) بسیار بسیار عمیق تر از آن چیزی است که فروید در نظر داشته است. من در آراء اخلاقی خود قوای همذات پنداری را سنگ بستر اخلاقیات انسانی می دانم.
از نظر من همذات پنداری یعنی اینکه فرد بتواند خود را در موقعیت دیگران تصور کند. بعنوان مثال اگر کسی در حق کس دیگری ظلم می کند، بتواند فرد مظلوم را موجودی انسانی دانسته و شباهت های جسمانی – روانی بین خود و او قایل شود. بعبارت ساده تر بتواند که خود را جای فرد مظلوم قرار داده و با رسیدن به درکی از احوالات وی، در اعمال خود تجدیدنظر کند.
با این اعتبار، همذات پنداری عملا تلفیقی از همدلی و همدردی است (مفاهیم امپاتی و سمپاتی) که توجیه رفتارشناختی آن ها احتمالا به خطا افتادن غریزه ی ماست. من همذات پنداری را تلفیقی از این دو اصل روانشناختی دانسته تا بتوانم پلی بین فلسفه ی محض اخلاق و فلسفه ی کاربردی اخلاق برساخته باشم.
امروزه مطالعات روانشناختی نقش مهمی در جهت دهی به مطالعات فلسفه ی اخلاق (Moral Philosophy) دارا هستند. با این رویکرد بینارشته ای همذات پنداری (و نه همزادپنداری محض) یعنی همدلی و همدردی با آنانی که مخاطب ما قرار می گیرند و این مخاطب قرار گرفتن در برهه هایی بیشتر مدنظر است که پای یک فعل مرتبط با اخلاق در میان باشد.
12517