قبلا به این موضوع اشاره کرده بودم که کارهای من در زمره ی آثار کلاسیک مدرن طبقه بندی می شوند و این یعنی اینکه اگرچه در عصر کنونی نوشته می شوند اما جوری تهیه شده اند که برای همیشه (یعنی برای برهه ای طولانی در آینده) خوانده شوند.
یکی از بایدهای چنین سبک نوشتاری (و نه نگارشی) این است که نخواهیم بشکل مستقیم به رویدادهای روز واکنش گفتمانه نشان دهیم. آنکس که در رابطه با مسایل روز می نویسد بیشتر در اتمسفر نوعی ژورنالیسم تنفس کرده و قلم می زند بقسمیکه کارهای او (حتی اگر فرد مزبور ژورنالیست هم نباشد) کارهایی روزنامه ای و تاریخ انقضاء دار قلمداد می شوند. این کارها زاده شده تا پیامی را در باب یک واقعه ی موقتی انتقال داده و با اتمام واقعه، خود نیز اتمام می یابند.
اما من مسیر دیگری را طی می کنم و مایل هستم که کارهای من در واکنش به رویدادهای موقتی نباشند. همانطور که در بالا اشاره شد این نکته یکی از بایدهای کلیدی سبک کلاسیک مدرن است. اما سوالی که مطرح می شود این است که آیا ریسپانسیو (Responsive) نبودن و یا بی واکنش بودن به جریان های روز جهان از جذابیت متون نخواهد کاست؟
پاسخ بی شک آری است. اگر نویسنده ای به رویدادهای پیرامونی خود بی تفاوت باشد، کارهایش نه در حال و نه در آینده اقبال چندانی نخواهند داشت. پس مثل همیشه در اینجا نیز داشتن رویکردی متعادل کلید این قفل است. باید بتوان در جایی بینابین این دو سرحد به یک تعادل مطلوب نایل آمد.
از این رو استراتژی شخصی من نوشتن ماکسیمال هایی در رابطه با وضعیت بشر است، اما همچنین این امکان را دارم که بخش هایی از این کلیات را به سمت مینیمال ها و جزئیاتِ مسایل روز سمت و سو دهم. بنابراین با داشتن رویه ی 80 درصد ژنریک نویسی و 20 درصد سپسیفیک نویسی از بابت چاشنی واکنش به مسایل روز، ضمن حفظ جذابیت کارها، آن ها را بشکل کلاسیک مدرن بیرون دهم.
12533
دیدگاه بسیار جالبی بود. سبک کلاسیک مدرن! هوادارش شدم.