پرسشی که در ذهن راجع به حس خارش و رفتار خاراندن توامان با آن شکل می گیرد، پاسخی از جنس چرایی انتخاب چنین حس و رفتار پس آیندی را می طلبد. اکثریت پستانداران حس خارش را تجربه می کنند و عموما بطریقی رفتار خاراندن از آن ها سر می زند. هر گونه ای بطریقی و با ابزاری که بدان مجهز است، اقدام به این کار می کند.
گربه با پاهای عقب خود می تواند گوش همان طرف بدن را بخاراند، سگ بعضا با لیس زدن، دفع خارش می کند؛ اسب دم بلند خود را شلاق وار به روی ران ها و قسمت انتهایی کمر می کوباند، برخی چارپایان سر خود را به شدت تکان می دهند و غیره. همه ی این رفتارها از یک رفتار بنیادی واحد حکایت می کنند: رفتار خاراندن! چرا خارش؟ چرا خاراندن؟
این مقوله (حس و رفتار تالی) هر دو توامان با یکدیگر انتخاب شده اند. حس خارش عمدتا با کیفیت گزندگی موجودات دیگر (چه جانور، چه گیاه) همراه است. فرض کنید که خفاشی دندان خود را به پوست کمر اسبی فرو کرده و خون وی را بمکد. اگر حس خارش و نیاز برای برطرف کردن آن با عمل خاراندن انتخاب نمی شد، خفاش (و یا شاید هم خفاش ها) به عمل مکیدنِ بی وقفه ی خون قربانی ادامه می دادند و قربانیِ بی خبر پس از چند حمله ی پیاپی از طرف موجودات خون آشام، در اثر از دست دادن حجم زیادی خون، از پا در می آمد.
رفتار خاراندن که بشکل فیزیکی انجام می پذیرد (به مثال های بالا توجه کنید) روشی درست برای دور کردن عامل ایجاد کننده ی تحریک خارش زاست. وقتی اسبی با دم بلند خود به خفاش ضربه زده و او نیز از ترس جان خود فراری می شود، به این ترتیب از خطر از دست دادن خون در امان خواهد بود. خاراندن روشی برای رهایی جستن از هرگونه مهاجمی است که برای تغذیه بی سر و صدا خود را به ما می چسباند؛ چه آن مهاجم شپش باشد، چه خفاش، چه علف های هرز و چه هر چیز دیگری.