در مجموعه نوشتارهای خود بارها اشاره کرده ام که موعظه نقشی در اخلاقی تر شدن آدمیان ندارد. به آن میزانی که هنر می تواند آدمیان را به اخلاقیات دعوت کند، کمتر چیزی قدرت رسیدن دارد.
اگر شما به قطعه ای موسیقی گوش فرا دهید، احتمال اینکه تمایل به اخلاقیات پیدا کنید، بسی بیشتر است؛ احتمال اینکه تمایل پیدا کنید از کسی دستگیری کنید، پس از مواجهه و تجربه ی یک اثر هنری، خیلی بیشتر خواهد بود. یکی از کارکردهای هنر این است که آدمی را از خود به در کرده، او را در مقابل خودش قرار داده و ضعف هایش را به رخش می کشد.
در اثر این دور شدن از خود و نگریستن به خویشتن است که انسان می فهمد که از تصویر ایده آل که در این پس زمینه ی هنری به تصویر کشیده شده است، تا چه میزان فاصله دارد. آن زمان علاقمند می شود که از وجود خود یک پرتره هنری بسازد و با اخلاقی بودن به کمال مطلوب و تعادل وجودی خویش نزدیک تر شود.
هنر دست ما را می گیرد، ما را از خودمان بیرون می آورد و ما را فرسنگ ها از ما دور می کند و آنگاه در کنارمان می نشیند و از ما می خواهد که به حقارت وجودی مان نظر افکنیم. در اثر تجربه ی هنری همگان به حقارت وجودی خود پی می برند و آنگاه با شتاب به خود نزدیک شده، دوباره در کالبد خود حلول می کنند و تحت تاثیر تصویری که از حقارت خویش به یاد می آورند، مشق هنری بودن می کنند.
فرقی نمی کند که این هنر چه باشد. موسیقی، نقاشی، تئاتر و یا هر چیز دیگری… ما به خودمان بر می گردیم و ادای هنرمندان را در می آوریم و زندگی خویش را بشکلی هنری و زیبا رقم می زنیم و این زیبایی همانا نام دیگری برای حقیقت است.
حقیقت با نوعی اخلاقیاتِ مرتبط با خود سر و کار دارد و هیچ چیز نمی تواند بیش از زبان هنر رمزگشای این حقیقت اخلاقی باشد. در پرتو عظمت هنر در دعوت آدمی به خوبی ها، موعظه وزوزی گنگ بیشتر به نظر نیاید…
سطر یکی مانده به آخر، موعظه وزوزی = ورزی؟!
حقیقتا هنر،بویژه هنرهای سماعی تاثیری شگرف بر عملکرد و به تعبیر شما گزینش مسیری شخصیت ساز برای ما خواهند بود.
مراد بنده همان وزوز و یا Buzz بوده است.
سوال من از چهار سطر به آخر است ، منظور از “ادای هنرمندان را در آوردن” چیست؟
چرا لفظ “ادا” رو انتخاب کردید؟
برای کسی که دنبال هنر میره، حتی اگر آماتور باشه کلمه “ادا” مناسب هست؟
درود!
در نحله ی رفتارگرایانه ی علم روانشناسی مفهومی داریم تحت عنوان Imitation که در زبان فارسی “تقلید رفتار در راستای یادگیری” ترجمه شده است. بعلت رسته ی “فلسفی / زیبایی شناختی” این نوشتار من از واژه ی “ادا” استفاده کردم که با کاربرد علمی آن خَلط نگردد.
توضیح اینکه این متن در رابطه با مبحث هنرآموزی نیست زیرا کاربرد واژه ی ادا در آن ساحت یک کاربرد منفی بوده که در ظاهر دال بر یادگیری عاری از هرگونه خلاقیتی است. صدالبته که یادگیری هنرها ولو بشکل آماتور به معنای ادای هنرمندان را درآوردن نبوده و اگر فردی (حتی تازه کار) خود را وقف هنر کند، خود عملا هنرمندی است که شایسته ی این نام می باشد. تمامی بزرگترین هنرمندان، زمانی تازه کار بوده اند.
در این مقام نظری، منظور من از کاربرد عبارت “ادای هنرمندان را درآوردن” یعنی تلاش برای اخلاقی زیستن… جالب است بدانیم، دقیقا به همان شکل که هنرمند چیزی می آفریند، فرد اخلاق مدار نیز سعی در آفرینش نسخه ی بهتری از خود کرده که دیگران را به تماشا دعوت می کند.
امیدوارم که توانسته باشم به پرسش عمیق شما در این باره پاسخ دهم… منتظر سایر نظرات شما خواهم ماند…
مرد هنرمند خرد پیشه را
عمر دو باید که در این روزگار
تا به یکی تجربه اندوختی
وان دگری تجربه بردی بکار.
بی نظیر بود.
نكته قابل تاملي بود
اما چطور و بر اساس چه معياري اين موضوع رووتعميم ميديد،
آزمايشي صورت گرفته يا منبعي در تاييد اين موضوع داريد.
پيشاپيش از توضيحات سپاسگذارم.
پرسشتان نشان می دهد که با متدولوژی فلسفی آشنایی ندارید. در این باب بیشتر مطالعه کنید.