اگر کسی در زندگی طالب تغییر، توسعه ی فردی و کامیابی است، نمی بایست که از عنصر اراده در این کارزار غافل گردد. اینکه ما تصمیم بگیریم، به تصمیم های خود جامه ی عمل بپوشانیم و سرآخر از نتایج تصمیمات خود مستفیض شویم، همگی در گرو پرورش یک گوهر در صدف وجودیمان است: گوهر اراده!
اراده است که یک زیست اخلاقی را واقعیت می بخشد. اراده است که تمامی آن ساخت آگاهی را که بمدد مجموعه ی ذهن – روان خود بدان نایل آمده ایم، عملی می کند. اراده است که آن امر به اخلاقی زیستن را معنا می بخشد. بلی! اراده است.
اراده آن حلقه ی مفقوده ی زنجیر زندگی سعادتمندانه است. اراده است که اگر خاموش باشد، تمامی آن ناخوشی ها به سراغ آدمی می آیند و اگر روشن شود و در اختیار وجدان بشری قرار گیرد به شادی فراگیر برای آدمی منجر می گردد.
اراده آن کلید خاموش – روشن دستگاه زیست اخلاقی بشر است. اراده نبایستی که در راه کمالخواهی بشر به دست فراموشی سپرده شود. بدون اراده آدمی به یک شی مبدل می گردد و در دستان هوا و هوس محیط بی اختیار به این سو و آن سو کشیده می شود.
بدون اراده ما بسادگی مستغرق اندیشه های غریزی شده و همچون یک برگ پوسیده در دستان باد بالا و پایین شده و نهایتا از سر تصادف در جایی فرو خواهیم افتاد و سپس منتظر باد دیگری نشسته تا ما را بلند نموده و سفر دیگری را برایمان رقم بزند.
بدون اراده، “ما”؛ “ما” نیستیم. این قدرت اراده است که این برگ پوسیده را به عقابی چالاک و بلندپرواز مبدل می سازد و فرمان زندگی را به دستانمان داده تا خود مسیر را انتخاب کنیم. حقّا که علت اصلی تمامی مشکلات مرتبط با کامیابی های بشر، مشکلات مربوط به اراده است…