در رابطه با مدل هولوگرافیکی حقیقت در نظریه، پیش از این بتفصیل صحبت شده بود. در این مدل که ستون فقراتی ابطال گرایانه قامتش را راست نگه می دارد، ما حقیقت را یک یا چند بن پاره از یک یا چند سطح معرفتی و ابزارشناختی می دانیم که توامان با یکدیگر راه حلی را برای مسئله ی پیش رو پژوهشگر ارایه می کنند.
پس حقیقت چیزی نخواهد بود جز یک راه حل پیشنهادی بشکل هولوگرافیکی و با متدی ابطال گرایانه که ضمن حذف تمامی راه حل های ممکن دیگر، ما را به بهترین شکل حل مسئله رهنمون می سازد. همانطور که مسایل پیش رو ما حل می گردند، ذهن طبقه ای بالاتر می رود و در آن طبقه با مسایل جدیدتری مواجه می شود که حل آن ها باز بطریق اولی صورت خواهد پذیرفت با این تفاوت که راه حل حاصله هولوگرام فکری پژوهشگر را شفاف تر می سازد.
یک هولوگرام فکری شفاف آن چیزیست که لایه های بیشتری دارد و در هر لایه تمامی جواب نماهای اضافی حذف گردیده اند. بدین ترتیب مدل فکری پژوهشگر هولوگرام براقی دارد که با نگاه کردن به آن می توان به تصویر کلی (حقیقت کل) که چیزی جز شاه کلید قفل جهان نیست، نگریست. این شاه کلید بسیار شبیه به نظریه ی غایی همه-چیز (tUToE) است که عملا هولوگرام این جهان خواهد بود. عکسی از این جهان اما در ساحت ذهن بشر که با لایه لایه بودنش در ذهن وی از ابعادی چونان ابعاد چندگانه ی “جهانِ-در-خود” برخوردار خواهد بود.
این مدل از حقیقت که حقیقت را راه حلی متشکل از لایه های گوناگون عاری از هرگونه شبه-راه حلی می داند نحوه ی شکل گیری درک آدمی از حقیقت در آینده ی دانش (چه شق فلسفی و چه قسم علمی آن) خواهد بود. رویکردی که بمددش می توان جهان غیرزبانی را در جهان زبانی بشکل تصویری (و نه گزاره ای) گیر انداخت…