شاید ایده ی ساختن یک زبان آرمانی برای به خدمت گرفتن در فلسفه از اینجا نشات گرفته باشد که برخی ترکیب های زبانی، مبین معانی بیشماری هستند. بعنوان مثال به ترکیب “شیرِ شیرین” دقت کنید. این ترکیب می تواند دلالت بر معانی مختلفی نماید که من برخی را در اینجا لیست کرده ام.
قطعا خواننده ی آگاه می تواند برخی از معناهای دیگر را که از این ترکیب نزد مخاطب مستفاد می گردند، به راحتی به این لیست اضافه نماید:
1) شیری (خوراکی) که طعم آن شیرین است.
2) توله شیری که به دل می نشیند و بانمک است.
3) شیری (ابزار فنی) که از آن نوشیدنی شیرین بیرون می آید.
4) شیری که از خانم شیرین دوشیده شده باشد.
5) شیری که شیرین باید آن را بنوشد.
6) شیر (مثلا آب) که متعلق به شیرین است.
7) توله شیری که صاحبش خانم شیرین است.
8) شیر آبی که به آن شیر مالیده شده است.
9) توله شیری که در شیر غلت خورده باشد.
10) شیر آبی که شبیه به کله ی شیر (حیوان) طراحی و ساخته شده باشد.
11) شیری که از ماده شیری دوشیده شده باشد.
12) شیر (خوراکی) که حقیقتا کیفیات مطلوب را داشته باشد.
13) شیر (جنگل) که خصایل منتسَب به سلطان جنگل را داشته باشد.
14) شیرِ آبی که بخوبی کار کند.
15) شیری (ابزار فنی) که از آن شیر بریزد.
16) فردی که اسمش شیر و نام خانوادگی اش شیرین باشد.
17) شیری (ابزار فنی) که اگر آن را بچشید، طعم شیرین دارد.
18) توله شیری که اگر او را بچشید، طعم بدنش شیرین است.
19) فردی که اسمش شیر است و حقیقتا فردی دوست داشتنی است.
20) …..
21) فردی که اسمش شیر است و صفات شیر را دارد.
22) فردی که اسمش شیر است و بدنش را که بلیسی می بینی شیرین است.
23) فردی که اسمش شیر و همسر شیرین است.
24) فردی که اسمش شیر و قیافه اش شبیه به شیر است و…
25) فردی که اسمش شیر است و متعلق به شیرین است…