ریچارد دوکینز در کتاب “ژنِ خودخواه” بخوبی از نظر علمی نشان داده است که اساس تمامی کنش ها و واکنش های موجودات زنده، نوعی خودخواهی ژنتیکی است. شاید پذیرش این نکته برای مخاطب عام اندیش سخت باشد که ایثارمندانه ترین حرکاتی که در ظاهر از زنده ها سر می زند، در بطن خود با نوعی خودخواهی در ارتباط است.
از این رو پیش می آید که در جمع ها بشنویم که «آن هایی که نیز خود را وقف کمک رسانی به سایر انسان ها کرده اند، عملا در راه اقناع نمودن خواهش های خودخواهانه ی خود قدم گذاشته و تفاوت چندانی با سایرین بدکردار ندارند!» اگرچه من با نظرات دوکینز مخالفتی ندارم، اما احتجاجات این دست افراد را نیز نمی پذیرم.
نخست اینکه آدمی به سبب خودآگاهی خویش که می تواند بشکل لحظه ای در قبال خودخواهی غریزی اش عصیان کند، تکلیفی مجزا از خیل زیادی از حیوانات دارد. در این موارد، مقایسه ی آدمی با گرگ مقایسه ی چندان عاقلانه ای نیست.
دوم نیز بفرض آنکه تمامی رفتارها و کردارهای ما در اثر نوعی خودخواهی باشد، اما لااقل می توان بین این دست رفتارها خط ممیزه ای ترسیم نمود. یعنی کردارهایی که از خودخواهی آغازیده و در آن به پایان می رسند و یا کردارهایی که از خودخواهی آغازیده اما در چیزی بالاتر از خود (غیرخواهی) پایان می یابند. یک درخت از سرِ خودخواهی میوه می دهد اما این میوه ها نهایتا به کارِ غیرِ خودِ درخت نیز می آیند.
به گمان من وجدان آدمی کلید حل این مسئله است. اگرچه غریزه فریاد بر می آورد که “فقط من پیروز باشم”، اما وجدان که از مصادیق خودآگاهی است، لحظاتی افسار ما را گرفته و ما را در مسیر “همگان پیروز باشیم” هدایت می کند…
عالی
مطمئن نيستم روز اولي كه اين بحث مطرح شد به اين موضوع كه يك آدم خيّر با يه آدم بدكردار فرقي داره يا نداره رسيديم يا نه ! چون به نظرم خيلي بحث سختيه…
ولي راستش به نظرم خيلي مهمه كه ما نسبت به خودمون آگاه باشيم. وقتي باور داشته باشي كه همه كارهايي كه انجام ميدي به خاطر ارضاء يكي از نيازها و يا حس هاي خودته، ياد ميگيري منت چيزي يا كاري رو سر كسي نذاري. يا در قبال محبتي كه به كسي مي كني از اون توقع نكني كه اونم همون مقدار برات بذاره. اصلا نگاهت به خيلي چيزها و كارها تغيير مي كنه …
يه دوستي خيلي سال پيش مي گفت اكثر روابطي كه بين آدما به هم مي خوره به خاطر يكي نبودن سطح توقع طرفين رابطه اس.
من اين باور رو خيلي دوست دارم چون باعث ميشه آدم كمتر توقع داشته باشه حتي از خدا ( بابت ديدن آثار كارهاي خيرش تو زندگي زمينيش يا اون دنيا )
يكي از دوستانم يه بار در همايش تشكر از همياران موسسه پيام اميد، آخر سخنرانيش گفت: به نظر من توي پيام اميد ما بيشتر از هر كس ديگه اي داريم به خودمون كمك مي كنيم!
من اين رو يه جورايي بهش باور دارم. ?
ارادت
خواست های ناب گرچه از نیاز خود انسان نشات می گیرد اما زمین را مکان بهتری برای زیستن خواهد کرد…
کاملا درست است.
درد است که آدمی را رهبر است. در هر کاری که هست، تا او را دردِ آن کار و هوس، و عشق آن کار در درون نخیزد، او قصدِ آن کار نکند. کار بی درد میسر نشود، خواه دنیا، خواه آخرت، خواه بازرگانی، خواه پادشاهی، خواه علم. تن همچو مریم است و هر یک عیسیای داریم. اگر ما را درد پیدا شود، عیسی ما بِزاید. و اگر درد نباشد، عیسی هم از آن راهِ نهانی که آمد، باز به اصل خود پیوندد.
فیه ما فیه
yahazratemolana@
خودخواهي ژنتيكي داوكينز عامل بنيادين انجام امور را نشانه گرفته و نه ارزيابي اخلاقي فعل جاري شده رو. بنابراين، اگرچه عامل انجام يك چيز باشه، اما ارزش گذاري اخلاقي ميتونه متفاوت و در دستگاه هاي مختلف باشه
البته قبل از ايشان هم مارك تواين در آخرين كتاب خودش و از ديد خود او بهترين كتابش به اين مطلب جالب اشاره كرده
ايشون معتقده كه هدف نهايي انجام هر فعلي ارضاي نفسه، از هر نوع رفتاري كه بشه حرف زد. كتاب ايشون “بشر چيست” كتاب بحث برانگيزي هست كه ارزش خوندن داره
در مورد درخت كه فرموديد، تنها هدف درخت تكثير خودش با دادن پاداش ميوه به موجودات سازگار شده با اون ميوه هست تا زحمت تداوم نسل اون رو بكشن. بنابراين، خودخواهي ژنتيكي درخت با اتخاذ روش انجام مناسب تبديل به يك تعامل برد-برد در طبيعت شده
ممنون از پست خوبتون دوست گرامي