یکی از معضلاتی که نویسندگان با آن دست و پنجه نرم می کنند، مسئله ی سانسور است. این معضل صرفا گریبانگیر نویسندگان کارهای ادبی نبوده، بلکه آنانی که درگیر نوشتن کارهای تخصصی فلسفی – علمی هستند نیز بطُرُقی پاسوز آن می شوند.
این خیلی ساده است که ما بخواهیم این مقوله را به باد انتقاد گرفته و از آن بنالیم. من نیز ذره ای شک ندارم که مبحث ممیزی و سانسور نوشتارها مقوله ای جدا دردناک است اما قصدم از ارایه ی این نوشتار بیان این مطلب است که در این شر، همچون هر شر دیگری چیزهایی نهفته است. یک ضرب المثل آفریقایی که همگان آن را شنیده اند، می گوید: “دریاهای آرام، ملوان های کارکشته تربیت نمی کنند!” این مسئله برای اندیشیدن و بتبع آن نوشتن نیز بسیار تعمیم پذیر است.
وقتی به مهمترین آثار ادبی و یا حتی فلسفی – علمی جهان نگاه می کنیم، نیک در می یابیم که تمامی پدیدآورندگان آن ها بنوعی با این چالش روبرو بوده اند. آنان همگی ترسِ از سانسور، ممیزی و حتی به خطر افتادن جان خود را در دل داشته اند. مشخصا ادبیات داستانی روسیه با این دست سانسورهای عجیب و غریب مواجه بوده است اما هیچ فشاری این چنینی باعث نگشت که این ادبیات بر نوک قله های هنر جهان قرار نگیرد.
در علم نیز شاهد چنین مسائلی هستیم و تولید کارهای عظیم علمی را مدیون فشارهای سیاسی – اجتماعی در راستای سانسور عقاید بوده ایم. هنگامیکه کوپرنیکوس ایده ی زمین مدار بودن منظومه ی شمسی را به آرامی کنار گذاشت، همین ترسِ از ممیزی را در دل حمل می کرد.
برخی ها بر این باورند که در زمینه ی نشر آراءِ شخصی شان، مسئله ی سانسور آسیبی بوده که ایشان هرگز از آن جان سالم به در نخواهند برد و اینکه سانسور خشک کننده ی ریشه ی درخت ثمردهنده ی فعالیت حرفه ای آن ها خواهد شد. ولی من در اینجا قصد دارم که نشان دهم این نگرانی در شکل افراطی اش، مقوله ای نادرست است؛ بلکه حتی می توان ادعا کرد که سانسور این اجازه را به پژوهشگر نویسنده می دهد که اندیشه ی خود را صیقل داده و به تعالی رساند.
آن هنگام که تو برای بیان عقیده ی خود مجبوری بجهت ملاحظه ی حال دیگران (بویژه سانسورچیان) این حرف را چندپهلو و واجد مفرهای حساب شده بگردانی، آنگاه قادر خواهی بود که به نقاط ضعف و قوت اندیشه ی خود بهتر واقف شوی.
در ادبیات عامه اصطلاحی هست تحت عنوان مزه مزه کردن حرف ها پیش از بیان آن ها. وقتی کسی حرف های خود را پیش از کتابت آن ها حسابی مزه مزه کند، به قطع و یقین مزه شناس خوبی خواهد شد. علت فخر ادبی بسیاری از کارهای شعرای ایرانی نیز همین مسئله ی مزه مزه کردن حداکثری کارهایشان بوده است. آن ها به دلیل شرایط زمانی شان قادر نبودند که هر آنچه را که به فکرشان می آید، بر قلم جاری سازند؛ پس لاجرم می طلبید که محتاط باشند و همین احتیاط ها بود که کارشان را درخشنده و ناب بر جای گذاشت.
سانسور را من نوعی آلودگی ویروسی قلمداد می کنم، آلودگی ای که اگر بشکل حداکثری رخ ندهد، قطعا منتهی به قوی تر شدن سیستم ارگانیسم قربانی می شود، پس سانسور نیز می تواند به بهتر شدن کار ما در طولانی مدت بیانجامد، اگر فقط بخواهیم…
خودسانسوری باعث چکیده تر شدن و عمیق تر شدن نوشته میشود. هرچند وقت زیادی از نویسنده می گیرد اما نویسنده را وادار میکند تا به جمله خود فکر کند و دقیق شود و آلترناتیو های دیگری را برایش پیدا کند.
این در زمینه داستان نویسی بسیار مهم است و به کیفیت کار کمک می کند چرا که از هجو و حاشیه جلوگیری میکند.
درود بر شما.