برای همه ی ما پیش می آید که در یک کوانتوم حرکتی زندگی مان، همه چیز برای انجام یک عمل خاص مهیاست، عملی که عمدتا نیز خطاست و فاجعه ای را به دنبال دارد، اما در آن لحظه ی خاص بنا به دلایلی کاملا ناشناخته از انجام عمل مزبور سر باز می زنیم و زیست جهان ما بشکل دیگری ادامه پیدا می کند. من قصد دارم که در این نوشتار این لحظات خاص را تجلی انطباق کوانتومی در سطح زندگی یعنی سطح جهان ماکروسکوپی معرفی کنم.
در آن سوپرپوزیسیون کوانتومی است که جهان پیش رو ما می رود که به دو شاخه ی متفاوت، دو جریان مجزا، دو مسیر کاملا منفک از یکدیگر تقسیم شود و ما با خوش شانسی تمام آن خطا را نکردیم و در این جهان محتمل تر امکان وجود یافتیم.
اگرچه در هر کوانتوم آکسیون، جهان به تعداد بسیار زیادی شعبه و شاخه پیش روِ خود دارد و ما عملا در هر لحظه در یکی از آن جریان ها امکان می یابیم اما فقط آن لحظات ویژه ی اشاره شده در بالا هستند که به ما این اجازه را می دهند تا این انطباق ویژه را بشکل ویژه ای احساس کنیم.
لحظه ای که می رفت پس از آن ما زنده باشیم یا مرده، تندرست باشیم یا معلول، آزاد باشیم یا در زندان، یک شهروند عادی باشیم یا یک مجرم فراری… این دوگانه های متضاد و در عین حال مهم، همه هستی خود را از آن لحظه ی ویژه ستانده اند و ما از خوبِ روزگار در آن ورِ پسندیده فرود آمده ایم زیرا احتمال وجود داشتن ما در آن بیشتر بوده است.
چرا بیشتر بوده است؟! شاید این بیشتر بودن به گذشته ی ما مربوط است. شاید اینکه ما آن خطا را نکردیم در اثر وسعت روح (کارما) ما بوده است! شاید بعلت آن دروغی بود که نگفتیم؛ آن دست نیازی بود که به سمت ما دراز شد و پس نزدیم، شاید بعلت آن حقیقتی بود که به زبان آوردیم؛ آن کمکی بود که کردیم… آن برآیند خوبی ها و بدی های ما بود که داشتیم… آن خطایی که نکردیم شاید بخاطر آن کار درستی بود که پیش از آن کردیم…
به قول Above & Beyond:
Stuck between desire and compromise
😎
خطر
به سمت آن دیگران دیگر در حال حرکتید.
انگار هر آنچه ی ایده ال سمت و سوهایشان یکی است.
من برده ی هیچ ایده الی نمی شوم.
به قید “شاید” تکرارشونده در تمامی جملات انتهایی نوشتار دقت کن. شاید با باید توفیر داشته و از انگاره های بایدی و ایده آل که همگی بر مرکب “حتماها” حمل می شوند، فرسخ ها فاصله دارد…
و شاید برخی خطاهایی که می کنیم…!
عده ای بر این باورند که کائنات بسی انتقام جوست یا به نوعی از هر دستی بدهی از همان دست می گیری، ولی گویا ایشان یا چیزی از عالم کوانتوم نمی دانند یا تفکراتشان مبتنی بر خرافات است. در کل به همان مقدار که احتمال می رود برایمان خوبی پیش آید، امکان بروز گرفتاری نیز هست، فقط همه چیز به این الکترون های از خود بی خبر نا پایدار بستگی دارد.