آرت، ذِ سِیویِر (099-010)
هنر، منجی است. این گزاره را مدت هاست که برهم نهاده و حساب زیادی روی آن باز کرده ام. من از کودکی شیفته ی هنرها بودم. این شیفتگی بیشتر خود را در هنر نقاشی متجلی می نمود اما من نهایتا به سمت و سوی هنر ادبیات رفتم و تقریبا یک چهارم تمام زمانم را به نوشتن اختصاص دادم، نوشتارهایی که می توان آن ها را در ژانر علمی – ادبی تقسیم بندی نمود، دقیقا شبیه به نوشتارهای لُرد برتراند راسل (فیلسوف – دانشمند برنده ی جایزه ی نوبل ادبی) که وی را الگوی خود می دانم.
نوروپلاستیسیته (097-010)
«نوروپلاستیسیته» یکی از ایده های جدید در حوزه ی روانشناسی است. این ایده که آن را بشکل بینارشته ای نیز می توان مورد مطالعه قرار داد، بدین معناست که مغز آدمی (بویژه قشر سطح آن که از بیشترین تعداد نورون های مغز تشکیل شده و عمده شان نیز با یکدیگر دارای ارتباطات رفت و برگشتی هستند) این قابلیت را دارد که ضمن مهارت هایی آموختنی، ساختار نورون بندی (سیم کشی) خود را تغییر دهد، گویی که این ارگان همچون پلاستیک انعطاف پذیر، قابل شکل دادن و نهایتا حافظ وضع ساختاری خود خواهد بود.
اثر سخنران (096-010)
هنگامیکه فردی در حین انجام کاری بتوسط دیگران تماشا می شود، ممکن است که دچار حملات اضطرابی شود. او در لحظه ی انجام کار، خود را در زیر چشمان تیزبین جمعی تصور می کند که در لحظه بشکل صد در صدی در حال وراندازی او هستند. اما این یک خطای فکری بیش نیست. اسم این پدیده ی روانی را که مرتبط با اضطراب های حضور در جمع است، «اثر سخنران» گذاشته ام.
اثر حضور دیگری (095-010)
“سیستم اعلام و اطفاء حریق ساختمان ما مدت هاست که قاطی کرده است. بی هر گونه دلیل خاصی یک دفعه شروع می کند به آژیر کشیدن و قیل و قال کردن. قاعدتا در این برهه ها کسی می بایست که خود را به طبقه ی همکف ساختمان رسانده و در کنترل پنل آن دکمه ی خاموش شدن آژیر را بفشارد.
محدودیت در ذهن و روان (080-010) – متن انگلیسی
Mental and Psychological Limitations (010-080) Every person has some limitations. The human body is limited and vulnerable from a variety of perspectives. No one can lift a one-tonne weight having no means of lifting. This is a human limitation. So, just as our bodies are limited, the power of the “mind-psyche set” is also limited. […]
سخت تر باش (094-010)
روزگار، هرچقدر هم که سخت، «تو» سخت تر باش. گویا آدمی چاره ای جز این ندارد. اگر بودن را انتخاب کرده ایم، باید با چگونگی های آن کنار بیائیم. درهستیِ آدمی، همه چیز حول محور بقاء رقم می خورد و برای باقی ماندن باید سخت تر و سخت تر بود.
ترس های وسواسی (093-010)
وسواس آنطور که نزد عوام جامعه شناخته می شود، قرابت چندانی با تعریف علمی اش ندارد. وسواس آنطور که در علم شناخته می شود نوعی رفتار ناسازگار در راستای کاهش استرس های مرتبط با افکار مرتبط با افکار و موقعیت هاست.
تمام! من دیگر نیستم (092-010)
مواقعی هم هست که می بایست در جلوی خود ایستاد و با صدای رسا به خود گفت: «تمام! من دیگر نیستم». انسان می تواند که آزارگر خود باشد. ما محتمل است که با روش های غلطِ فکر کردن، حرف زدن و یا رفتار کردن شکنجه گر خود باشیم.
جور هستی (091-010)
انسان هنگامیکه نادان است، انتظار دارد که کسی را بیابد که جهان را برایش گلستان کند. در این فاز او معمولا فرد متوقعی است. او می خواهد کسی باشد که بار هستی او را به دوش کشد. او از زمین و زمان دلش پر است و به خطا گمان می کند که دیگران همه خوشبخت اند و اکنون یکی از این خوشبخت ها به جرم دوست داشتن او باید بیاید و اندکی بدبختی را نیز تجربه کند.
همذات پنداری و کمال (090-010)
انسان به همان میزان که کامل گشته باشد، توانایی همذات پنداری با سایرین را پیدا می کند. خود را مثال می زنم. به یاد دارم که در دوران ابتدای جوانی توانایی چندانی برای همذات پنداری با سایر انسان ها نداشتم. وقتی عده ای از افراد از مشکلاتشان با من سخن می گفتند، در دلم به احمقانه بودن مصائب شان می خندیدم.