پرده ای از تفکرات یک کمالگرا (007-011)
کمالگرایی چونان یک اختلال شخصیتی (OCPD) عوارض جانبی بسیاری دارد که از میان آن ها می توان به سه مورد از مهمترین شان یعنی اضطراب، افسردگی و وسواس اشاره نمود. فرد کمالگرا تحت تاثیر اختلالش (و همچنین عوارض فوق الذکر منتج از آن)، دچار افکاری وسواسی است که هر آینه بر اضطراب و افسردگی اش می افزاید.
علم در تقابل با علمی – تخیلی (006-011)
متاسفانه عده ای که از قوای تخیل نسبتا خوبی برخوردار هستند، معمولا علم و مسایل علمی – تخیلی را با هم خلط می کنند. آنان در اثر حضور واژه ی مشترک «علم» گمان می برند که هرآنچه به فکرشان خطور کرد و تا حدودی به ایده های علمی شبیه بود، پس آن فکر بنوعی علم است. اما خطاب به این عزیزان لازم به ذکر است که وادی سایِنس (علم)، وادی سایِنس-فیکشِن (علمی – تخیلی) نیست.
آناتالیسم: آنتی ناتالیسم غیررادیکال (005-011)
آنتی ناتالیسم را در زبان فارسی «زایش ستیزی» ترجمه کرده و اخیرا نیز زیاد بر زبان ها افتاده است. اما من شخصا این ترجمه را نمی پسندم زیرا که پسوند «ستیزی» در آن، بار معنایی بیش از اندازه منفی داراست. البته آنتی ناتالیسم خود رویکردی رادیکال و افراطی است، اما این ترجمه بی شک بر این بار معنوی رادیکال افزوده است.
کاهش تعصب در دوره های بی ثباتی اقتصادی (004-011)
اگرچه بطور عرفی صاحبنظران بر این باور هستند که ثبات اقتصادی سبب می شود که توده ها به دنبال آزادی های اجتماعی بیشتر باشند و از سر آزادی های اجتماعی در میات مدت به دنبال آزادی های سیاسی نیز روند، اما من در اینجا قصد دارم نشان دهم که علاوه بر گزاره ی فوق، مواردی نیز وجود دارد که عدم ثبات اقتصادی سبب می شود که توده ها در برابر جریان های جدید آزادی های اجتماعی و سبک های زندگی گونه گون مقاومت کمتری نشان دهند.
پسانوگرایی (003-011)

مدرنیسم برای سنت در زمان خودش نوعی آنتی تز محسوب می شد. سپس بعلت شایستگی های اصلی این رویکرد به جهان، این مدل فکری در جایگاه تز نشسته و دیگر حقانیت خود را فارغ از هرگونه مواجهه با هر رویکرد دیگری پیدا نمود.
سن گرایی و مسن هراسی (002-011)
چند سال پیش در یک موسسه ی انتفاعی خصوصی جلسه ای داشتم. محل موسسه داخل یک خانه ی ویلایی قدیمی در مناطق نسبتا شمالی تهران بود. هنگامیکه در حیاط را برای من گشودند، شاهد بودم که آقایی تقریبا شصت ساله با عصبانیت تمام در حال گشودن درهای شیشه ای پشت سر هم در فضای لابی بود که خود را به حیاط برساند.
رویه ی تولرانس و پایان انقلابات جهان بینانه (001-011)
جدیدا بر آن شده ام که هر سال یک رویه ی مهم را بعنوان رویه ی سال معرفی کرده و تا پایان سال، انجام آن را بشکل دقیق و جدی دنبال کنم. رویه ی 35 یعنی رویه ی 35 سالگی من، چیزی که اسم آن را «رویه ی تولرانس: پایان انقلابات جهان بینانه» گذاشته ام. اما چرا پایانِ انقلاب؟ مگر نه اینکه انقلاب از ریشه ی قلب، اتفاق خجسته ای است که می تواند برای ما رقم زننده ی تمامی آن چیزهایی باشد که مدت ها خواهان آن ها بوده ایم؟!
کمالِ شدنی (286-010)

آنچه که هست، مداوما می شود. شدن یعنی رشته ای از بودن ها و نبودن های متوالی. پس شدنِ دایمی منتهی به بودنِ دایمی می گردد. آن چیزی که هست، مداوما هست و نیست می شود. این قانون طبیعت است. به وجود می آید و می رود. وجود مداوما نیست شده و دوباره هست می گردد. هیچ چیزی ثابت نیست.
عآح و چهارشنبه سوری ققنوس (285-010)
چهارشنبه سوری اگرچه بر اساس تعریف همیشه در شبِ آخرین چهارشنبه (سه شنبه شب) سال رقم می خورد اما تاریخ آن بشکل هرساله فرق می کند. مثلا پارسال چهارشنبه سوری بیش از یک هفته از آغاز سال نو فاصله داشت، اما امسال فقط دو روز! من نزدیک بودن چهارشنبه سوری به پایان سال را بیشتر ترجیح می دهم زیرا که شادی آن به شادی سال نو متصل می شود.
بازه مهم است و نه راس (284-010)
پیشتر در نوشتارهای گوناگونی اشاره کرده بودم که در بحث برنامه ریزی بهتر است که برای بازه ها برنامه ریزی کنیم و نه برای راس ها. مثلا برای خواب شبانه ی خود، اگر مایل هستیم که بمدت حداقل 8 ساعت بخوابیم، این تولرانس و اجازه را به خود بدهیم که در بازه ی یازده شب لغایت یک بامداد به بستر رفته و صبح هنگام نیز در بازه ی بین هفت تا نه صبح از خواب برخیزیم. این نگرش بسیار صحیح تر از آن است که مثلا با خود بگوئیم «من هر شب راس ساعت 11 به بستر رفته و راس ساعت 7 صبح از خواب بلند می شوم».