دی داد

موقعیت:
/
/
برگه 20

آن یکی هم رویه است (265-010)

شاید پیش بیاید که در حین تحلیل رویه های رفتاری خود به این مسئله باور پیدا کنیم که برخی از رویه های ما ظاهرا در تضاد با یکدیگر بوده و نظام رویه ای ما دچار استاندارد دوگانه و ناسازگاری درونی است. مثلا فردی تمایل دارد که در حین فکر کردن سکوت کرده و بنشیند و از سر تکرار این مسئله پی می برد که گویا سکوت و نشستن رویه ای برای تفکرات اوست.

تفسیری از عقل و تجربه (264-010)

به مثابه یک جهان بینی دانش محور، «جهان بینی من» تفسیری از عقل و تجربه ی بشری است. عقل و تجربه مسایلی کلی و (در ساحت سخن) ذاتا نظری هستند، پس آن ها به تنهایی گره گشای چیزی نیستند. آن ها لازم اند، اما کافی نیستند. این کمال در گرو ارایه ی تفسیری سازگار از آن هاست، تفسیری که دوباره بمدد خودِ عقل و تجربه به دست آمده باشد.

وسیله هدف نشود (263-010)

وسیله یک چیز است، اما هدف چیز دیگری است. وسیله مسیری است که بمدد آن و یا از طریق آن می توان به یک هدف خاص نایل آمد. مثلا لیوان وسیله ای است که می توان با آن نوشیدنی های مایع را به راحتی مصرف نمود و یا قاشق وسیله ای است برای گذاشتن خوراک بشکل پسندیده در دهان.

اگر عاملم، آنگاه قائلم (262-010)

عمده ی افراد با عبارات شرط لازم و شرط کافی آشنا هستند. عبارتی در زبان فارسی وجود دارد که می گوید «لازم است، اما کافی نیست!» حتی عوام نیز بعضا از این عبارت در سخنان خود بهره برده و این نشان می دهد که ایشان نیز درکی نسبی از این عبارات تخصصی حوزه ی فلسفه دارا هستند. من در اینجا قصد دارم که در ابتدا خیلی کوتاه این مسئله را بشکل فلسفی مورد واکاوی قرار داده و سپس آموزه های مربوطه را به مسئله ی اخلاق در زندگی ربط دهم.

شکارچی نظم های بَد (260-010)

در نوشتار جهان بینانه ی «نظم خوب – نظم بد» نشان داده ام که نظم از آن حیث که نظم است، لزوما چیز خوبی نیست و فقط یک نظم متعادل، یک نظم خوب است. اگر در زندگی به رویه های اجرایی مان (فرآیند و فعالیت هایی که پایبندی به آن ها ضامن حیات اخلاقی و بدون آشوب ماست) نگاهی بیاندازیم، خواهیم دید که متاسفانه تعدادی چند از رویه ها و حتی اصولمان تجلی نظم های ناخوب و یا حتی بد در زندگی هستند.

سرحدات (259-010)

عده ای می گویند که زندگی جنگ است. تمام زندگی همان چیزی است که تنازع بقاء نامیده می شود. عده ای دیگر می گویند که زندگی بازی است. بایستی که قوانین بازی را یاد گرفت و آن ها را در راستای برنده شدن به کار انداخت. جالب است که این گروه ها بر برداشت خود از زندگی پافشاری فراوانی دارند. مثلا عده ی «بازی باور» خود را مثبت نگر دانسته و عده ی «جنگ باور» را به منفی نگری متهم می کنند.

هضم خوراک های بلعیده (258-010)

ما آدمیان آنچنان بسرعت درس ها را فرا نمی گیریم. ما خیلی سریع نیستیم. برای آنکه درکی از آنچه که بلعیده ایم پیدا کنیم لازم است که بر مسئله ی قورت داده مان بخوابیم، دقیقا همچون مار بوآ. این مار شکاری را می بلعد که بسیار بسیار بزرگ و غیرقابل تصور است. آنگار لازم است که از سر بلعیدن این شکار غول آسا بی تحرکی چشم گیری پیشه کند تا خوراکِ بلعیده به فراخور نیاز بدنش هضم و جذب شود.

فیلسوف و پرسش هایش (257-010)

ما در زندگی با سوال های بسیاری مواجه هستیم. البته در جهان سوالی وجود ندارد. این ذهن ماست که سوالات را می پرسد و می سازد و به وجود می آورد. ذهن ما خالق سوالات است. آنگاه این مسئولیت را نیز برعهده می گیرد که بخواهد به سوالاتی که خودش خلق نموده است، پاسخگو باشد.

فراموشی درس های زندگی (256-010)

انسان موجود فراموش کاری است. اگرچه این فراموشکاری اساسا چیز بسیار خوبی است اما هر چیز خوبی نیز بدی های خاص خود را دارد. فراموشکاری سبب می شود که یک درسِ آموخته را فراموش کرده و در نتیجه دوباره (و شاید هم چندباره) خود را در معرض ابتلاء قرار دهیم. ابتلاء دردناک است.

ناهید خانم (255-010)

در دوران کودکی همسایه ای زرتشی به نام «ناهید خانم» داشتیم که یک فرشته ی زمینی بود. ناهید خانم بعلت مشکلات فیزیکی گوناگونش، چاقی و اضافه وزن شدید و غیره متاسفانه خیلی بیشتر از سنش پیر بنظر می رسید. ایشان از خانواده ی بسیار خوبی بودند اما پس از انقلاب 57 بخش زیادی از ثروت خود را از دست داده و با دختر و نوه اش در یک خانه ی استیجاری به سختی روزگار سپری می کردند.