پیله (233-010)
همه ی ما لازم است که برای مدیریت کردن کنش ها و واکنش هایمان در روابط بینافردی به برنامه ها و رویه هایی مجهز شویم. رویه هایی که گاهی اوقات از جنس بایدها و نبایدها و حتی خط قرمزها تلقی می شوند. یکی از نبایدهایی که شاید مبتنی بر مداقه های عقلانی و مشاهدات تجربی، بسیار لازم است که بدآن پایبند بمانیم مسئله ی گیر ندادن به سایر انسان ها از بهر هرگونه علتی است.
بازگشت به اوج (232-010)
نشانه های خوبی را شاهد هستم که نشان می دهند حال من رو به بهبودی کامل است. چیزهایی را می بینم که دلالت بر این مسئله می کنند که من در حال بازگشتن به دوران اوج خود هستم. گویا در حال رفتنم که پس از یک برهه ی تقریبا یک و نیم ساله، شوم آن چیزی که می توانم باشم.
از ارزش ها تا رویه ها بمدد عقل و تجربه (231-010)
در رابطه با مسئله ی اخلاق در نزد آدمی (بویژه شق علمی آن) هر چیزی جز «عقل و تجربه» قصه ای بیش نیست. آدمی صرفا از طریق کانال عقل و تجربه ی خود (منظور عقل و تجربه ی انباشتی بشر در گذر دوران هاست) قادر خواهد بود که به اخلاقی بودن و یا نبودن یک فعل نایل آید. وقتی با عینک عقل و تجربه به مسایل نگاه می کنیم آنگاه این شانس را خواهیم داشت تا با جان اخلاقی مسئله مواجه و مرتبط شویم.
چنین گفت نیچه (230-010)
وقتی فریدریش نیچه در کتاب چنین گفت زرتشت می نویسد «وقتی به سراغ زنان می روی، تازیانه را فراموش مکن» منظورش دقیقا چیست؟ حقا که پاسخ به این سوال درایت ویژه ای می طلبد. من نیچه را متفکری زن ستیز نمی دانم. در جای جای نوشته های او تلاش شده است که به انسان جایگاه رفیعی بخشیده شود و دراین تلاش وی، تفاوتی بین جنسیت ها لحاظ نشده است. پس جمله ی فوق که بسیار باعث سوء تفاهم شده است دقیقا به چه مسئله ای اشاره دارد؟
منتورشیپ (229-010)
مِنتور به کسی گفته می شود که همچون یک مربی و مشاور نشان دهنده ی راه بهتر در راستای نیل به کامیابی در یک عرصه ی خاص است. منتور نه تنها مشاوری دانا و حاذق است بلکه از طرف فرد مشاوره گیرنده عمیقا مورد اعتماد و احترام است. منتور کسی است که خودش در حوزه ی مزبور پیشتر به کامیابی های درخشانی نایل آمده است.
کلیدِ اعتماد بنفس (228-010)
اعتماد بنفس از آن دست مقولاتی است که می بایست فراموش شود تا اینکه حاصل آید. در حکایتی معروف از رقاصی نامی پرسیدند که او چگونه بدین خوبی می رقصد و او نیز در اثر فکر کردن بنحوه ی رقص خود، رقصیدن از یادش رفت! این مسئله ریشه در کیفیات روانی آدمی دارد که در صورت پرت شدن حواس از یک مسئله ی خاص، آن اتفاق بشکل بهتری رقم خواهد خورد.
نخستین مشوقین (227-010)
«جک ما»، ثروتمندترین فرد چین و یکی از ثروتمندترین انسان های حال حاضر جهان، در یکی از سخنان معروف خود می گوید (نقل به مضمون):
حمله ی ترس چونان نشانه ای از آغاز دوره های اختلالات خلقی (226-010)
افرادی که برای نخستین بار دچار حملات هول (پانیک) می شوند تجربه ای شبیه به تجربه ی مردن را از سر می گذراند. این اتفاق آنچنان وضعیت دهشتناکی است که در قریب به پنجاه درصد موارد منتهی به اورژانسی شدن فرد می شود. فرد باور نمی کند که احساس وحشتناکی که از سر گذرانده یک واکنش غیرعادی و غیرضروری بدن به تهدید بقاء بوده باشد. آنان خیال می کنند که مسئله جدی تر از این حرف هاست، جوریکه یا در حال دیوانه شدن بوده و یا اینکه ضمن حمله ی قبلی (یا مغزی) در شُرُف جان سپردن هستند.
اخلاقیات موفقیت (225-010)
موفقیت کار چندان سختی نیست. کافی است بدانیم که در چه کاری مستعد بوده و به انجام چه فعالیتی علاقمند هستیم، سپس ملاحظات دانش و تجربه ی برنامه ریزی را در آن کار به جریان انداخته و در عمل برای آن بکوشیم. این نسخه ی دو خطی اگرچه در بیان ساده است اما در عمل خیلی ها از عهده ی آن بر نمی آیند زیرا که فقط خواهان موفقیت هستند و برای اجرایی کردن آن اقدام چندانی انجام نمی دهند.
آنارشیسم (دو) (224-010)
در ادامه ی مقاله ی پیشین (با عنوان آنارشیسم یک) در اینجا به دنبال به دست دادن مصادیقی از حدود آزادی های انسان هستم. در مقاله ی قبلی اشاره شد که ارایه ی تعریفی از آنارشیسم نبایست که در اولویت فکری افراد باورمند به آن باشد زیرا که تعریف آنارشیسم آن را از ذات اصلی اش دور می سازد. من بر این باور هستم که فناوری در جهان آنارشیستی نقش مهمی را ایفا می کند.