دی داد

موقعیت:
/
/
برگه 40

خودِ محترم (037-010)

انسان باید خود را محترم بیانگارد. اگر کسی برای خودش ارزشی قایل نباشد، دیگران را بنحوی تربیت می کند که احترام او را نگه ندارند و آن کس که دیگران به وی احترام نمی گذارند، احترام خود نزد خویشتن را از کف داده و این چرخه ی باطل از همین جا شعاع گزاف تری پیدا […]

کارگر ابدی (036-010)

امروز (یکم ماه مه) روز جهانی کارگر است. در رابطه با مسئله ی کار و کارگر یک و نیم قرنی است که حرف و صحبت زیاد گفته و شنیده شده است. در این نوشتار قصد دارم به مسئله ای اشاره کنم که احتمالا کمتر مورد واکاوی قرار گرفته است.

هیپنوتیزم (035-010)

یکی از آن دست موضوعاتی که حول آن حرف و حدیث های نادرست زیادی به راه افتاده است، مسئله ی هیپنوتیزم است. من پیشتر در نوشتارهای متعددی نشان داده ام که این پدیده هرگز یک پدیده ی جادویی نبوده و اگرچه خوابواره و یا خواب مصنوعی نیز نامیده می شود اما توفیر چندانی با خودِ […]

دانستن، خواستن و توانستن (034-010)

دانستن، خواستن و توانستن همبستگی بنیادینی با یکدیگر دارند. آنگاه که ما دانا می شویم، خواهیم خواست و آنگاه که می خواهیم، خواهیم توانست. این چرخه بی شک از دانایی می آغازد. آنکس که دانا می شود، به این قضیه علم پیدا کرده که چه می خواهد. وقتی ما به خواهش های خود علم پیدا […]

عاشقی به تعویق افتاده (033-010)

ایجاد علاقه، مودت و دوستی (فارغ از جنسیت) بین انسان ها مسئله ای شگفت انگیز است اما گاهی این علایق می روند که شکل جنسی و جنسیتی به خود بگیرند و در چنین شرایطی روابط بسیار بسیار پیچیده می گردند. یکی از جمله مکان هایی که علایق انسان ها ممکن است به آن شکل و […]

نظریه ی خلق الساعه (032-010)

اگر از دانش آموزان و یا دانشجویان پرسش شود که آیا نظریه ی خلق الساعه یک نظریه ی درست و یا غلط است، 99 درصد ایشان به شما جواب خواهند داد که این نظریه، یک نظریه ی غلط است، اما جالب است بدانید که پاسخ این افراد است که غلط است و نه این نظریه. […]

نویسنده، کتاب بخوان (031-010)

شنیده ام آنانی که دست به قلم هستند در مواقعی گلایه کرده و کم کاری های خود را به خشک شدن سرچشمه ی ذوق شان نسبت می دهند. یا اینکه مثلا می گویند که دست و دلشان به نوشتن نرفته و ایده ای نیز در سر ندارند. توصیه ی همیشگی من به این دوستان مطالعه […]

سه پ.: پاییز، پیرزن، پسرک (030-010)

دم در یکی از خوراکی فروشی های شمال تهران، خانمی با پوشش چادر مشکی، کاملا سالخورده و در عین حال نیازمند (و همچنین آبرومند) بنظر می رسید که ایستاده است تا بتواند نظر کسی را جلب کرده و کمکی هرچند ناچیز دریافت دارد. ناگهان یکی از پسران جوان داخل مغازه به وی درشتی کرد که […]

جسد (029-010)

گربه ای در کنار یکی از خیابان های اطراف منزلم به پهلو دراز کشیده و مثل سفره پهن شده بود. گربه سانان معمولا به این دست خوابیدن ها عادت دارند. با عشقی فراگیر به سمتش نزدیک شدم تا او را بهتر نگاه کنم. اما هر چقدر به او نزدیک تر می شدم، با عنایت به […]

فقر و عزت نفس (028-010)

در راه بازگشت به خانه سوار در تاکسی به حرف های آقای راننده با یک مسافر دیگر گوش می دادم. او مرد میانسال ساده ای بود که به احتمال زیاد از وضعیت زندگی خود نیز ناراضی بود. با نوعی حسرت آشکار به خودروهای مدل بالای خارجی نگاه می کرد و هرازچندگاهی جملاتی را با شکایت […]