دی داد

موقعیت:
/
/
برگه 16

مصنوع انگاری (027-011)

یکی از ایرادات بسیار جدی عده ای از محققین و حتی عوام جامعه، داشتن نگاه «مصنوع انگارانه» نسبت به تمامیت جهان است. این نگاه محصول نوعی تعمیم و بسط نادرست ایده هاست. بعنوان مثال هنگامیکه ما به یک کوزه نگاه می کنیم، بنا بر تجربه در می یابیم که این کوزه نوعی مصنوع بوده و بی شک صانعی دارد زیرا که در جهانی که کوزه ها وجود دارند، بی شک کوزه گران هم حضور خواهند داشت.

کلاسیک های مدرن: در پیرامون سبک من (026-011)

قبلا به این موضوع اشاره کرده بودم که کارهای من در زمره ی آثار کلاسیک مدرن طبقه بندی می شوند و این یعنی اینکه اگرچه در عصر کنونی نوشته می شوند اما جوری تهیه شده اند که برای همیشه (یعنی برای برهه ای طولانی در آینده) خوانده شوند.

المپیاد (025-011)

سوالی که بعضا مطرح می شود این است که چرا علیرغم درخشش نسبی دانش آموزان ایرانی در المپیادهای علمی، دانشجویان ما موفقیت چندانی در المپیادهای دانشجویی ندارند؟ بی شک فاکتورهای زیادی در این مسئله دخیل بوده و من سعی می کنم که در اینجا به پاره ای از آن ها بشکل تیتروار اشاره کنم.

معجزات زندگی من (024-011)

تا بدین جای کار در زندگی من به تعداد دو جین معجزاب عجیب و غریب رخ داده است. رویدادهایی که هرگز با عقل و تجربه ی بشری قابل تبیین نیستند و بنا بر ملاحظاتی که دارم این امکان وجود ندارد که آن ها را تعریف کنم. این معجزات در زندگی تک تک ما انسان ها رقم خورده و این تنها هوش، ظرافت و نکته سنجی ماست که بخواهیم آن ها را دریافته و چونان منابع الهام دایمی در زندگی خود مدنظر قرار دهیم.

بی حُب و بُعض (023-011)

انسان بنابر طبیعت خود همواره به دنبال چیزی در حال رفتن است. ما انسان ها دقیقا همچون مورچه های کارگر (که همیشه به دنبال جمع آوری آذوقه هستند)، به دنبال چیزی هستیم، حالا این چیز می تواند پول و بهره مندی های مالی باشد و یا دانش، اعتبار اجتماعی و بهره مندی های غیرمادی و معنوی (که البته متاسفانه اکثریت مردم فقط به دنبال همان شق نخست یعنی بهره مندی های اقتصادی اند).

نرسیدن ها (022-011)

بعضا عدم تحقق رویاهای ما در زندگی به نفع ماست، بنحویکه احتمالا چیزی بزرگ تر از آنچه که خواهان آن بوده ایم، نصیب ما شود. فهم این نکته یک مثال عالی از کاربرد خرد در زندگی است. اما چگونه؟ با یک مثال از زندگی خود ادامه می دهم.

پلاک طلایی (021-011)

بر روی جلد سررسیدی که نوشتارهای امسال را می نویسم {دفتر یازدهم (35)} یک مستطیل پلاستیکی بسیار بدرنگ و بدقواره وجود داشت که در همان لحظه ی خریدن سررسید بدجوری در ذوق من زده بود. با خود گفتم که کدام فرد بدسلیقه ای این طرح را برای جلد این سررسید زیبا انتخاب کرده است. اما از آنجاییکه کیفیت سررسید در تمامی جنبه های دیگر مورد نظر من بود، علیرغم این فاجعه ی طراحی، آن را خریداری نمودم.

اشتباهی به نام افراط (020-011)

هر چیزی افراطی، غلط است. پی بردن به این اصل کار چندان سختی نیست. از آنجاییکه زندگی یک پدیدار پیچیده و مرکب است، از بخش های گوناگونی تشکیل یافته که هر یک با توجه به وزن تاثیرگذاری شان لازم است که مورد تکریم و توجه قرار بگیرند.

هنر اجتناب (019-011)

وقتی به قصه ی زندگی انسان ها گوش می دهم، در می یابم که همگی شان در زندگی رنج های بسیاری را تحمل نموده اند. رنج ها و مشقت هایی که پس از گذشتن شان عمده ی مردمان به نالازم و بیخودی بودن آن ها اعتراف می کنند. گویا ما آدمیان قربانی رنج های نالازم در زندگی هستیم. رنج هایی که بعضا از سر اشتباهات خود ما به وجود می آیند و نتیجه شان تا مدت هایی مدید احساس می شود و شاید از جایی به بعد کار چندانی نیز در رابطه شان نتوان انجام داد.

گزینش تنهایی (018-011)

اگر کسی نتواند که از تنهایی خود لذت برد، آنگاه از هیچ جمعی نیز لذت نخواد برد زیرا که بودنش در جمع ها از سر فرار از خویشتن است و آنکس که از خویشتن فرار می کند، برای کسی جذاب نخواهد بود. انسان محکوم به تنهایی است و دیر یا زود لازم است که مهارت کنار آمدن با آن را بیاموزد.