نوشتهها
غیرعلم و داستان های بی مزه اش (206-008)
شنیده ام که کسانی می گویند: "علم نتوانسته است که
اندر ارتباطات فیمابین آدمی و اشیاء (015-001)
در حوزه های دانش، کمتر به ارتباطات موجودات انسانی با
اجتناب از چرایی ها با زبان چگونگی ها (216-008)
یکی از تقسیم بندی های جدی در دانش معرفت شناسی
شهرت خنثی: شهرتی قبل از محبوبیت (218-008)
یکی از استراتژی های برندسازی، ایجاد شهرت قبل از محبوبیت
یازده هزار و هفتصد و سی و سه (223-008)
من روزهای زندگی خود را می شمارم: 11733 برای امروز.
یکپارچگی وجود از خلال برحق دانستن تمامی رویه ها (231-008)
جالب است که عمده ی ما هنگامیکه به رویکرد جدیدی
ایرادی از سمبولیسم (232-008)
کبوتر موجودی پرخاشگر است. چند ساعت مشاهده ی این پرندگان،
خیلی کوتاه در هستی شناسی ذهن (233-008)
ذهن کجاست؟! ذهن متعلق به همین جهان مادی است زیرا
دی. اِن. اِی. آر. تی. (239-008)
(DNArT) درخت یک ارگانیسم بسیار پیچیده است. ساختار درخت هم
احساس در تقابل با احساس (253-008)
افرادی هستند که بخاطر احساساتی و عاطفی بودنشان، دیگران از
فرگشت و معمای حیات (255-008)
یکی از ایراداتی که فلاسفه ی علم به علم زیست
پدیده ی ضد تشریفات (24_256-008)
تمرین کمالگرایی در زندگی تشریفاتی دارد. فرد کمالگرا، کمال خود
پاسخ نظریه ی روابط بنیادین به یکی از پارادوکس های زنو (017-001)
پارادوکس زنو از آن دست پرسش های بغرنجی است که
زمینه ی زبان شناسی علمی و فلسفه ی زبان (027-001)
آشنایی با سطوح مختلف زبان برای رسیدن به درک بهتری
طب علم نیست: چه سنتی، چه مدرن (008-009)
در هر علمی ما با مفاهیم، متدها و نظریاتی سر
پیام آوران عصر عقل و تجربه (020-009)
اگر جایگاه شکر در شکردان است، اگر جایگاه رخت و
کاری در رابطه با اضطراب نمی توان کرد! (024-009)
فکر به اضطراب، اضطراب آور است. خیلی از آن هایی
اراده و شناخت ضمیر ناخودآگاه (28_029-001)
فرد برای شناخت ضمیر ناخودآگاه خویش می بایست اراده نکند.
گشودن گره های روان-تنی (54__41_029-001)
نحوه ی گشودن گره های روان تنی چگونه است؟ بجهت
قضاوت های زیبایی شناختی (55__41_029-001)
علل قضاوت های زیبایی شناختی انسان ها را می بایست
تورش ذهن بتوسط روان (030-009)
وقتی صحبت از تکامل آدمی می شود، خیلی ها به
خوشی دیگر بس است! (034-009)
در کاریکاتوری قورباغه ای را دیدم که خندان نقش بر
ذهنیتِ انگار که همیشه مشکلی هست (038-009)
پیشتر در نوشتار "نیمه ی خالی و شانس بقاء" استدلال
هوش معنوی (044-009)
در تئوری های هوش چندگانه، یکی از مصادیق جدید هوش،
اندیکاتور ترس (045-009)
اگر ترس مهمی در مسیر کامیابی آدمی وجود داشته باشد،
فرگشتِ آگاهی (047-009)
مغز چیزی نیست، جز یک ارگان. آنچه منتهی به تکامل
مطالعه ی علمی چیزهای غیرعلمی (053-009)
هر چیزی را فارغ از اینکه واقعیت داشته باشد یا
نومِرولوژی های پوچ (058-009)
ترکیب "عدد خوشحال" یک ترکیب نادرست است. ترکیب عدد نحس
طراحی غیرهوشمندانه (059-009)
چند سالی است که نظریه پردازنماها به سرکردگی چند شارلاتان
در ستایش قدرت فلسفه (065-009)
یکی از کارکردهای شگفت انگیز فلسفه، توانایی فیلسوف در دستکاری
آموزش اخلاق از خلال موعظه های عملی (074-009)
خیلی از خصلت های بد اخلاقی که از انسان ها
پتانسیلِ داشتن احساس بدبختی (075-009)
آدمی موجودی با پتانسیل بالا برای در افتادن به چاه
کِرم چاله های فضای مینکوفسکی در بستر زندگی (097-009)
گاهی اوقات دقیقا وسط جریانات روزمره ی زندگی حالاتی بر
احساسات به مثابه موانع دید شفاف (107-009)
این نکته بدیهی است که قوای استدلالی آدمی بتوسط روانش
ارتباط وسواس و ضریب هوشی (111-009)
تحقیقات علمی روانشناختی نشان داده اند که افراد دارای اختلالات
سیستم، ساختار و مسئله ی کامیابی (116-009)
ساختار چیزی فراتر از سیستم است. ساختار را شاید بتوان
اُ. سی. پی. دی. (۰۰۵-۰۰۳) – متن انگلیسی
OCPD (003-005) One of the main symptoms of being affected
خانواده ی یک نفره (۱۱۷-۰۰۸) – متن انگلیسی
One-member Family (008-117) I am a one-member family. This year,
فلسفه ی کاربردی (056-009) – متن انگلیسی
Practical Philosophy (009-056) One of the newest approaches to the
نظریه ی ریاضیات طبیعی (122-009)
نظریه ی ریاضیات طبیعی چیست و چه می گوید؟! این
ارتباط وسواس و ضریب هوشی (۱۱۱-۰۰۹) – متن انگلیسی
The relation between Obsessive-Compulsive Disorder and IQ (009-111) Psychological research
ناسیونالیسم افراطی (۱۷۶-۰۰۸) – متن انگلیسی
Extreme Nationalism (008-176) Nationalism is often praised at the level
پِرسُنا – اراده – آزادی (129-009)
اگرچه نظریه ی روانشناسی تحلیلی کارل گوشتاف یونگ اساس علمی
مسئله ی تقدم و تاخر مرغ و تخم مرغ (130-009)
متاسفانه عده ای از قشر تحصیل کرده هنوز گمان می
اراده فقط در حال موضوعیت دارد (146-009)
در مدل هستی شناختی خود که آن را در نظریه
فرویدِ فیلسوف (150-009)
زیگموند فروید بی شک یکی از مهمترین و تاثیرگذارترین چهره
اثرعکس داروهای اعصاب و روان (154-009)
در عمده ی مواردِ افسردگی، این اختلال با اختلالات اضطرابی
افسردگی متقاضیان شغلی (165-009)
اختلال افسردگی (فارغ از شکل کلینیکال و بیمارگونه اش) به
خیلی کوتاه در رابطه با تقویم ایرانی (172-009)
بر طبق تقویم ایرانی (جلالی) که دقیق ترین تقویم جهان
اغراق در جنبه های باستان شناختی تمدن (174-009)
عده ای در رابطه با شگفتی های باستان شناختی مرتبط
نظریات جدید در باب افسردگی (181-009)
در حال حاضر (اواخر سال 2017) تحقیقاتی در دانشگاه کیمبریج
واکاوی “مثلث تلخ وجود”: اختلالات اضطراب، افسردگی و وسواس (183-009)
عبارت "حمله ی عصبی" یک عبارت دقیق علمی نیست زیرا
پارادوکسوفیلیا و مجموعه ی ذهن – روان بشر (185-009)
قضیه ی ناتمامیت کورت گودل (منطق دان اتریشی) بی شک
حقوق اصلا علم نیست (189-009)
روی صحبت من با دانشجویان، فارغ التحصیلان و فعالین حوزه
تکنیک APBA در مدیریت حملات اضطرابی (192-009)
امروز قصد دارم که از تکنیک شخصی خود در مدیریت
وسواس پاکیزگی و نقش آن در لاغری (195-009)
یکی از همبستگی های جالب توجه، مسئله ی همبستگی ملاحظات
اُمانیسم دیالکتیکی (207-009)
کارل مارکس فیلسوف شهیر آلمانی بر این باور بود که
هوشمندی تجهیزات ارتباطی (215-009)
امروزه بازار تجهیزات الکترونیکی هوشمند داغِ داغ است. یکی از
احساس ما در رابطه با احساساتمان (222-009)
همچون وضعیت ابرها در آسمان، طبیعت احساسات آدمی نیز گذرنده
پذیرش بدون مقاومت افکار و احساسات ناخوشایند (223-009)
جمله ی حکمت آموزی در زبان انگلیسی می گوید: "آنچه
دینامیک مجموعه ی ذهن – روان آدمی (226-009)
محتوی مجموعه ی ذهن – روان ما چیست؟! این پرسشی
حافظه و تخیل / گذشته و آینده (227-009)
افکار، سمبل ها، اعداد، واژگان، مفاهیم، ایده ها، حافظه و
در ستایش “واقعیت” (ساحتِ هست ها) (232-009)
زندگی واقعی است، اما برداشت ما از آن، واقعیت چندانی
عرفان هایی مبتنی بر فرضیات علمی (241-009)
تعداد زیادی از عرفان های نوظهور بر روی فرضیات جدید
حسرت – نوستالژی – فقدان (243-009)
مرور خاطرات گذشته (چه تلخ و چه شیرین) با نوعی
با “دِی”، همه-چیز نزد من است (248-009)
اگر کسی ذهنی نظم پرست داشته باشد، یکی از تکنیک
معجزه ی طبقه بندی (254-009)
پیش از آنکه دستنامه ی تشخیص اختلالات و ناهنجاری های
سه درسی که از جراحی بینی ام گرفتم (269-009)
یکی از دوستان گرانمایه ام اخیرا تحت عمل جراحی بینی
انحراف ذهن ما در تقسیم بندی ها (286-009)
یکی از دوستان من دچار مشکل دررفتگی مفصل کتف شده
اساس کوانتومی مجموعه ی ذهن – روان (287-009)
علیت واقعیت ندارد و صرفا یک کیفیت از ذهن آدمی
کمالگرایی (متعادل) جهان بینی من است (293-009)
آغاز ماه اسفند همواره برای من دارای یک ارزش حماسی
زندگی یعنی هوشیارمندی و بودآگاهی (295-009)
زندگی دورِ آزمایشی ندارد. این را خیلی ها بطرق مختلف
در باب سبک و قیمت آن در وادی هنر (303-009)
خوشبختانه چند وقتی است که خبرهای خوشی در حوزه ی
کمالگرایی افراطی وسواس گونه (304-009)
وسواس و کمالگرایی ارتباطات تنگاتنگی با یکدیگر دارند و از
جهان عرفانی در تقابل با جهان علمی (308-009)
یک جهان عرفانی یک جهان غیرواقعی است. واقعیتی بر چنین
اختلال مهرطلبی ناسازگار (311-009)
انسان ذاتا موجودی مهرطلب است. این مهرطلبی ریشه ی تکاملی
دانستن، خواستن و توانستن (034-010)
دانستن، خواستن و توانستن همبستگی بنیادینی با یکدیگر دارند. آنگاه
دوست داشتن (041-010)
دوست داشتن دیگران احساسی است که بموجبش رفتارهای زیادی از ما سر خواهد زد. در رابطه با مصادیق عُرفی دوست داشتن زیاد گفته و شنیده ایم، اما من در اینجا قصد دارم که راجع به برخی از مصادیق غیرعُرفی آن صحبت کنم. یکی از نمونه های مهم چنین مصادیقی مسئله ی سر به سر گذاشتن و یا اذیت کردن فرد محبوب است. من شخصا آنانی را که دوست داشته باشم، سر به سرشان گذاشته و اذیتشان می کنم.
ایرانیِ این روزها – یک (042-010)
برای انجام کاری به مغازه ی خشک شویی رفته بودم. صاحب مغازه مردِ جوان خوش سیما و خوش پوشی است. این کاسبِ خوش برخورد (تا آنجایی که من فهمیده ام) شخصیت برون گرایی داشته و با عمده ی مشتریانش گرم می گیرد. او از من پرسید که آیا متاهل هستم یا که خیر. من در جواب با اعتماد بنفس تمام گفتم که چند سالی است که یک «خانواده ی یک نفره» تشکیل داده ام.
ایرانیِ این روزها – دو (043-010)
آقایی به من می گفت که هر زمان از جمعی جدا می شود، شروع می کند به فحاشی کردن های زیرلب نثار تمامی اعضای جمع! وقتی علت این رفتار را از او جویا شدم، گفت می خواهم که با آن ها بی حساب شوم، چون مطمئن هستم که حالا مشغول بدگویی کردن راجع به من هستند. او همچنین می گفت که در همه ی جمع ها همه در حال بدگویی و زیرآب زدن هستند، پس من نبایستی که از قافله عقب بمانم.
ایرانیِ این روزها – سه (044-010)
به اصرار یکی از دوستان در جمع عده ای از جوانان دانشگاهی حاضر شدم. من معمولا در جمع های افراد جوان تر از خودم حضور پیدا نمی کنم، زیرا که افراد جوان معمولا از نظر فکری چیز چندانی برای عرضه به من ندارند. دخترها و پسرهای جمع همه مشغول لوده بازی های مرسوم و عوامانه بودند و حوصله ی من در حال سر رفتن بود. ناگهان وسط حرف شان پریده و پرسیدم که هدف تک تک شما در زندگی چیست.
قدیمی ها (045-010)
اواخر دهه ی شصت و اوایل دهه ی هفتاد برنامه هایی از رادیوی ملی این کشور پخش می شد که مجریانش جزء بهترین نمونه های حوزه ی اجرا بودند. متاسفانه مدت های مدیدی است که چنین مجریان قهار و در عین حال انسان هایی دوست داشتنی حضور پررنگی در این رسانه ی قدیمی ندارند. امروزه رادیو پر شده است از ناشی هایی که متاسفانه مایل به کاربلند شدن نیز نیستند.
حافظه و تلقین (046-010)
یکی از راه های موثر در بهبود حافظه ی کوتاه مدت این است که فرد به خود تلقین کند که از حافظه ی خوبی برخوردار است. متاسفانه برعکس این مسئله نیز دوباره گزاره ی صادقی است و اگر کسی خودش و یا اطرافیانش بر این باور باشند که او حافظه ی خوبی ندارد، حافظه اش در میان مدت اُفت جدی می کند.
از غار تا آسمان (047-010)
در یک مستند حیات وحش دیدم که یک شیر نر عصبانی به یکی از ماده شیرهای حرم سرای خود حمله کرده و پس از خفه کردن آن، گوشتش را خورد. من با دیدن این صحنه از این فیلم مستند دچار ترومای روانی شدم.
مهم و نامهم (048-010)
آدمی است دیگر! گاهی اشتباه می کند و بموجب اشتباهش کوچکترین مسایل زندگی را بجای بزرگترین ها و مهمترین ها می گیرد. آنگاه واکنش های عجیب و غریبی بدآن ها می دهد. اصطلاحا می گویند در برهه هایی از سوراخ سوزن رد می شود اما در عوض از در دروازه رد نمی شود. برای شخص خود من هم اتفاق افتاده است. گاهی مهمترین چیز زندگی را (که برای من جهان بینی ام است) فراموش کرده و درگیر چیزهای حاشیه ای زندگی شده ام.
نازی (049-010)
با پایان جنگ دوم جهانی در سال 1945، حزب نازی آلمان از بین رفت. نازی (یا به آن شکلی که در زبان آلمانی تلفظ می گردد، ناتسی) از دو بخش «نا» مخفف ناسیونال و «زی» مخفف سوسیالیسم ساخته شده است. از زمان فروپاشی این حزب سیاسی در آلمان بیش از هفتاد سال می گذرد.
حقه ی تولید (050-010)
یکی از حقه های کثیفی که تولیدکنندگان (بویژه تولیدکنندگان محصولات خوراکی) به مشتریان خود می زنند این است که در مواقع نوسانات افزایش قیمتِ مواد اولیه ی مورد نیاز تولیداتشان از کمیت و کیفیت محصول زده تا اینکه قیمت ها را ثابت نگاه دارند.
دیگ طوسی (051-010)
خیل کثیری از فرزندان این جامعه (بویژه فرزندان مذکر) با کمترین دانش و مهارت خانه داری در خانواده ها پرورش می یابند. آن ها چیزی درباره ی نحوه ی اداره کردن مسایل پایه ای زندگی خانوادگی نمی دانند و این قسم نادانی ها تا آنجایی به طول می انجامد که فرزند مزبور به سن جوانی و حتی میانسالی رسیده است.
دوباره از نو (052-010)
پیش می آید که در روابط اجتماعی مان در نتیجه ی گفتگوهای رقم خورده بین ما و سایرین، مجبور شویم که چیزهایی را برای ایشان در باب حقایقِ مسایل روشن کنیم. این روشنگری ها وقت و انرژی زیادی از ما می گیرند، اما قسمت تلخ ماجرا این است که شاهدیم تمامی آموزه های ما همچون جملاتی عبث از یک گوش ایشان وارد شده و از گوش دیگر به در می شوند.
قماشی از میهن پرستان (053-010)
عده ای از انسان های میهن پرست را از نزدیک ملاقات کرده ام که در وصف عشقشان به میهن حماسه سُرایی های بی بدیلی می کنند. با صرف نظر از اینکه آیا میهن پرستی بشکل افراطی اش یک ارزش و فضیلت انسانی هست یا که خیر، هدف من از این نوشتار اشاره به رفتارهای پارادوکسیکال و تناقض گونه ی این دوستان است.
پارانویا (054-010)
پارانویا یا بیماری شک و گمان دارای دو شکل متفاوت و کلی است. این بیماری یا خود را همچون یک اختلال جدی روانی ذیل انواع روان گسیختگی ها (شیزوفرنی) نشان می دهد که نیازمند توجه ویژه ایست و یا اینکه بشکل خفیف در ساحت شخصیت فرد متجلی می گردد که البته در این نوشتار بیشتر شکل دوم این حالت مدنظر من است.
بی شک، علم از ثروت بهتر است (055-010)
آقایی که تماما با بهره گیری از رانت های پدر به نان و نوایی در عرصه ی کسب و کار رسیده بود، حرف های اضافی گوناگونی می زد. او مثلا می گفت هرآنکسی که به پژوهش در فلسفه و علم روی می آورد (و مشخصا منظور وی فلاسفه و دانشمندان جدی جهان بود) کسی است که نتوانسته است در زندگی به مال و منال برسد و چون در کسب و کار موفق نبوده، محقق شده است.
افسانه ی برتری نژادها و بیماری نژادپرستی (057-010)
برتری نژادها نسبت به یکدیگر یک ادعای کاملا پوچ و غیرعلمی است. هیچگونه اساس علمی برای این قسم فرضیات نمی توان پیدا کرد. البته کسانی بوده اند که تحت تاثیر جریان های سیاسی بخواهند شبه علومی را در این باره ها دست و پا کنند اما نتیجه ی کارهای ایشان هیچگونه قرابت معناداری با نظریات علمی ندارد.
توله ی شر شیطان (058-010)
در فیلم مصائب مسیح ساخته ی مِل گیبسون شاهد هستیم که در لحظه ی شلاق خوردن عیسی ناصری (ملقب به مسیح) خانمی در حال قدم زدن است که نوزادی را در بغل دارد. این نوزاد چهره ای دوگانه داشته و در عین معصومیت کودکانه دارای نوعی جلوه ی اهریمنی و خوفناک است.
معلول (059-010)
برخی معلولیت ها مادرزادی بوده و برخی دیگر در اثر حوادث ناگوار در بستره ی زندگی حادث می شوند. معلولیت از شق دوم آن، اتفاقی است که ممکن است برای تک تک افرادی که با قسم اول آن بیگانه هستند، رقم بخورد. من پیشتر معلولیت را نوعی تفاوت قلمداد کرده بودم و تلاش داشتم که آن را با ایده ی «اصالت تفاوت» خودم (تفاوتیسم) آشتی دهم. امروز همچنان بر این ایده پافشاری می کنم: معلولیت صرفا نوعی تفاوت است، همین و دیگر هیچ…
کرم چاله های حافظه (060-010)
پیشتر در قسمت های مختلف کارهای مکتوب خود بویژه در رسته های زیست شناسی و روانشناسی بکرات از عبارت «حالت دگرگون هوشیاری» استفاده کرده بودم. این عبارت دال بر هر گونه تغییر جدی در وضع آگاهی انسان است، مثلا خواب یک حالت دگرگون هوشیاری است؛ مستیِ حاصل از نوشیدن مشروبات الکلی از دیگر مصادیق حالات دگرگون هوشیاری است و غیره…
کمک به خویشتن (061-010)
یکی از مقولات بسیار مهم در حوزه ی سلامت روان، مسئله ی self-help (خودیاری) است. خودیاری یا کمک به خویشتن یعنی اینکه فرد بداند که تنها خودش است که در مسیر بهبود حرف اول و آخر را خواهد زد. تا کسی خودش نخواهد، هیچ کس یارای کمک کردن به او را نخواهد داشت.
خرد، مهربانی، قدرت (062-010)
در این دنیایی که می توان هر چیز دیگری بود، خوشا آنان که انتخاب می کنند که مهربان باشند. مهربانی مهمترین تجلی خردمندی است. خردمندان همه مهربان هستند.
اقیانوسِ وجود (063-010)
یکی از تکنیک های آرامش روانی، تکنیک تجسم است. در این تکنیک سفارش می شود که فرد در لحظات بحرانی و تنش (بویژه زمان هایی که افکار منفی به سمت وی هجوم آورده اند) به تجسم مکانی لذت بخش و یا تجربه ای بالنده بپردازد تا بدین ترتیب از سرِ چنین تجسم و تخیلی، آرامش مطلوب خود را بازیابد.
اختیار و اصل عدم قطعیت (064-010)
من قبلا در نوشتارهای دیگر خود نشان داده بودم که اختیار آدمی عملا نوعی توهم است. این اختیار اگرچه موهومی است اما از اساس با نوعی جبر مجهول سر و کار دارد. جبر مجهول همچون نوعی اختیار نسبی نزد آدمی ادراک می شود.
یک موردکاوی و یک نتیجه گیری (065-010)
برای یکی از دوستان در ابتدای نوجوانی اتفاقات ناخوشایندی افتاده بود که از سر آنها تا سال ها بعد (حتی تا اواسط جوانی) خود را تحقیر کرده و اذیت می نمود. جلساتی با این دوست گفتگو کردم و به اصل ماجرا پی بردم که البته همچنین متوجه شدم که شدت آسیب های روانی حادثه از جریانات آن برهه آنچنان قضیه ی بغرنج و مهیبی نبوده است.
میسوفونیا (066-010)
میسوفونیا (صدابیزاری) اگرچه در حال حاضر نوعی اختلال روانشناختی مستقل در نظر گرفته نمی شود، اما مسئله ای جدی است. در حال حاضر صدابیزاری را می توان یکی از علایم اختلالات مرتبط با استرس و اضطراب در نظر آورد. من شخصا بر این باور هستم که میسوفونیا نوعی وسواس به مسئله ی صداست.
درون فردی – بینافردی – فرافردی (067-010)
قبل از آنکه جمع معنا پیدا کند، این فرد است که دارای معنی است. این یک اصل جدی در زمینه ی مدیریت ارتباطات بینافردی است. ارتباطات اینترپرسنال (بینافردی) سطحی مابین ارتباطات پرسنال (درون فردی: فرد با خویشتنِ خویش) و ارتباطات اینتراپرسنال (فرافردی: فرد با ایده ی بشریت) قلمداد می شوند.
سلامت روان و تعادل (068-010)
اضطراب، افسردگی و وسواس دقیقا همچون تعداد زیادی از حالات ناخوشایند دیگر در نهاد آدمی، همگی امکاناتی وجودی برای بهبود شرایط زندگی و نهایتا بقاء ما هستند «اگر و فقط اگر» از شدت و حدت طبیعی خود خارج نشده و شکل فلج کننده به خود نگیرند.
دوشنبه ها با «او» (069-010)
«تقویم من فقط روز دوشنبه دارد. اصلا روزهای دیگر هفته به چه کار آیند اگر قرار نیست که “او” را ببینم. وقتی دوشنبه می آید، خوشحال ترین انسان روی کره ی زمین هستم. اما وقتی که دوشنبه تمام می شود… دقیقا برعکس آن می شوم. حالا باید شش روز دیگر را بشمارم تا روزهایی که برای من فایده ای ندارند، بروند و تمام شوند تا اینکه دوشنبه ی بعدی سر برسد و من دوشنبه با او باشم.
انسان و مسئله ی گیاهخواری (071-010)
تحقیقات علمی نشان داده اند که تبار تکاملی آدمی تا حد زیادی به نخستی های میوه خوار بازگشته و ما از نخستی های گوشتخوار فاصله ی پرمعنایی داریم. علاه براین قرابت های ژنتیکی، شکل دندان ها، طول روده و آناتومی پنجه ها نیز مويد این مطلب است.
یک آزمایش خیلی علمی (073-010)
گروهی آزمایشی ترتیب داده بودند که در آن دو تکه سیب را در دو ظرف درپوشیده ی مجزا قرار داده و با یکی از آن ها بشکل مثبت گفتگو کرده و با دیگری پرخاشگرانه و توهین آمیز! نتیجه ی آزمایش آن بود که سیب محترم دیرتر فاسد شده و سیب دیگر خیلی زودتر فاسد می گردد.
مُدلِ خود (074-010)
تقریبا در تمامی حوزه ها مدل هایی فکری وجود دارند که طرفداران خاص خود را دارند، اما بالاخره روزی برخی از فعالان این حوزه ها بعلت سرآمدی شان به این جایگاه و توانایی می رسند که بتوانند مدلی جدید در زمینه ی مزبور به دست دهند. حتی مدل های جدید ارایه شده ممکن است که در بسیاری از جنبه ها از مدل ها و رویکردهای پیشین بهتر باشند اما تقابل نگرش های جدید با نگرش های کهنه به این سادگی ها رقم نمی خورد.
هوش و ترس (075-010)
افرادی که از ضرایب هوشی بسیار بالایی برخوردار هستند، معمولا در مقایسه با سایرین به قوای تحلیلی قوی تری در باب مسایل روزمره مجهز می گردند. ایشان می توانند که در رابطه با جریانات زندگی به درک درستی نایل آمده و جوری فکر کنند که به زوایای پنهان مسایل پی ببرند. دریافت های ایشان از وقایع در عمده ی موارد منطبق با واقعیت امر بوده و حقیقت معمولا آن چیزی است که به ذهن ایشان خطور می کند.
چرخه ی زندگی (076-010)
در یکی از بوستان های محلی سطح شهر که اغلب برای پیاده روی به آنجا می روم، چند باری است که یک مادر و دختر را ملاقات کرده ام. از چهره و طرز پوشش شان مشخص است که از خانواده های سنتی تهران هستند. سال ها قبل که برای نخستین بار آنان را دیده بودم، مادر جوان تر بنظر می رسید اما دیروز مشاهده کردم که گرد پیری بر چهره اش نشسته است.
پول و مسئله ی اطمینان (077-010)
یکی از فاکتورهایی که نشان می دهد فردی قابل اعتماد است، نحوه ی مدیریت کردن حساب و کتاب های مالی اش با دیگرانی است که با ایشان بده بستان های کسب و کارانه دارد. اگر کسی از نظر مدیریت روابط مالی اش با دیگران فرد قابل اطمینانی باشد، او شخصی است که در بسیار موارد دیگر می توان بر روی وی حساب کرد.
چند نکته ی مهم (078-010)
موج های نفرت و کینه از همه طرف در حال زبانه کشیدن اند. همه می گویند که بد زمانه ای شده است. عده ای تمرکز خود را از این جهت از دست داده اند. عمده ی مردم از نظر هورمونی در حالت جنگ و گریز هستند. اما غصه خوردن هرگز درمانگر هیچ دردی نبوده است:
آنتی-نگرانی (079-010)
بیش از آنکه نگران باشی، امیدوار باش. نگرانی یک فاز بیوشیمیایی مغز است. نگرانی یک حالت نیمه دگرگون مجموعه ی ذهن – روان آدمی است که ریشه ی آن را می بایست در کالبد جسمانی (بویژه مغز) جستجو کرد. نگرانی حتی اگر در رابطه با مسایل غیرواقعی نیز باشد، اما خودش تماما واقعی است. نگرانی یک احساس واقعی است. نگرانی یک تجربه ی بلاواسطه است.
محدودیت در ذهن و روان (080-010)
هر انسانی محدودیت هایی دارد. جسم مادی انسان از منظرهای گوناگون محدود و آسیب پذیر است. هیچ کس نمی تواند که یک وزنه ی یک تُنی را بدون هرگونه ابزاری از زمین بلند کند. این محدودیت انسان است. پس همانطور که جسم ما محدود است، قوای مجموعه ی ذهن-روان آدمی نیز محدود است
من و سبدهایم (081-010)
در جهان سرمایه گذاری زبانزدی وجود دارد که توصیه می کند همه ی تخم مرغ های خود را در یک سبد نگذاریم زیرا که اگر آن سبد به هر دلیلی واژگون شود، آنگاه تمام دارایی های ما از میان خواهد رفت. این زبانزد معروف صرفا به جهان کسب و کار محدود نمی شود. رد پای این آموزه ی شگرف را می توان در تمامی جنبه های زندگی پیدا نمود.
رویداد پارک (082-010)
پریشب در حین بازگشتن به خانه از محل تدریس، حال روانی مساعدی نداشتم. جهان برای من دلهره آور و تاریک بود. در این دست مواقع، انسان امید خود به خویشتن را از دست می دهد. او گمان می کند که جهانش رو به پایان بوده و دیگر صبح سپیدی از پسِ این تاریکیِ فراگیر وجود نخواهد داشت.
حرف بزن (083-010)
عده ی زیادی گمان می کنند که اکثر زندانیان، جانیان بالفطره ای هستند که از سر به دنیا آمدن در یک خانواده ی آشفته، مورد سوء استفاده و یا غفلت واقع شده و در نتیجه ی آن در سکوت به یک شخصیت ضداجتماع مبدل شده اند.
انسانِ نگران (084-010)
زندگی در آرامش محض… این یک ایده آل دست نیافتنی است. زندگی در جهان با مصایب زیادی توام است. حتی اگر در مترقی ترین ممالک جهان نیز زندگی کنیم، باز می توان نسبت به مقولاتی حساس شد. اصلا این یکی از کیفیات مجموعه ی ذهن – روان آدمی است که برای خود مشکل و مسئله بتراشد.
رواداری (085-010)
رواداری یکی از مهمترین مصادیق خردمندی است. تمامی جریان های زندگی اگر بشکل درست و بموقع در حق کسی رقم بخورند، در طولانی مدت شرایطی را مهیا می کنند که فردِ مزبور از منظر رواداری یا تالِرِیشن (همچنین در سایر زبان های فرنگی: تولرانس)، فرد توانمندی گردد. رواداری یعنی درک تفاوت ها و احترام گذاشتن به آن ها.
حملات خنده ی فردی یا جمعی (086-010)
خنده از آن دست چیزهایی است که خیلی زیاد محتمل است که به سوء تفاهم بیانجامد و بر همین مبنا نیز عده ای از انسان ها خیلی بیش از دیگران در برابر خنده های اطرافیان واکنش نشان داده و دچار خیالات باطل می شوند. ریشه ی این مسئله را باید در دو چیز جستجو کرد:
فقدان رنگ (088-010)
در حال حاضر، مسئله ی فقدان رنگ در جامعه ی ما بسیار مشهود است! عمده ی مردم نیز به دلایل مختلف ترجیح می دهند که لباس هایی با رنگ تیره به تن کنند. وقتی از ارتفاع به سطح شهر نگاه می کنیم، توده های انسانی به رنگ سیاه و خاکستری در نظرمان جلوه گر می شوند. این اتفاقِ ناخجسته ای است. گویا تیرگی، غبارآلودگی و بی رمقی جزیی از فرهنگ بصری و هویت ظاهری شهرهای ما شده اند.
رسالت بشر (089-010)
من بر این باور هستم که رسالت آدمی تبدیل جهان به جایی بهتر برای سایر ابناء بشر است. شاید عده ای از انسان ها، رسالت های دیگری را برای خود دست و پا کنند، اما هر آن چیز دیگری نیز که به ذهن هر انسان شریف دیگری نیز رسد، باز غایتی جز همان گزاره ی فوق الذکر ندارد: ما رسالتی جز بهتر کردن جهانی که آن را تحویل گرفته ایم، نداریم. احمقانه است اگر بخواهیم که جور دیگری فکر کنیم.
همذات پنداری و کمال (090-010)
انسان به همان میزان که کامل گشته باشد، توانایی همذات پنداری با سایرین را پیدا می کند. خود را مثال می زنم. به یاد دارم که در دوران ابتدای جوانی توانایی چندانی برای همذات پنداری با سایر انسان ها نداشتم. وقتی عده ای از افراد از مشکلاتشان با من سخن می گفتند، در دلم به احمقانه بودن مصائب شان می خندیدم.
جور هستی (091-010)
انسان هنگامیکه نادان است، انتظار دارد که کسی را بیابد که جهان را برایش گلستان کند. در این فاز او معمولا فرد متوقعی است. او می خواهد کسی باشد که بار هستی او را به دوش کشد. او از زمین و زمان دلش پر است و به خطا گمان می کند که دیگران همه خوشبخت اند و اکنون یکی از این خوشبخت ها به جرم دوست داشتن او باید بیاید و اندکی بدبختی را نیز تجربه کند.
تمام! من دیگر نیستم (092-010)
مواقعی هم هست که می بایست در جلوی خود ایستاد و با صدای رسا به خود گفت: «تمام! من دیگر نیستم». انسان می تواند که آزارگر خود باشد. ما محتمل است که با روش های غلطِ فکر کردن، حرف زدن و یا رفتار کردن شکنجه گر خود باشیم.
ترس های وسواسی (093-010)
وسواس آنطور که نزد عوام جامعه شناخته می شود، قرابت چندانی با تعریف علمی اش ندارد. وسواس آنطور که در علم شناخته می شود نوعی رفتار ناسازگار در راستای کاهش استرس های مرتبط با افکار مرتبط با افکار و موقعیت هاست.
سخت تر باش (094-010)
روزگار، هرچقدر هم که سخت، «تو» سخت تر باش. گویا آدمی چاره ای جز این ندارد. اگر بودن را انتخاب کرده ایم، باید با چگونگی های آن کنار بیائیم. درهستیِ آدمی، همه چیز حول محور بقاء رقم می خورد و برای باقی ماندن باید سخت تر و سخت تر بود.
محدودیت در ذهن و روان (080-010) – متن انگلیسی
Mental and Psychological Limitations (010-080) Every person has some limitations.
اثر حضور دیگری (095-010)
“سیستم اعلام و اطفاء حریق ساختمان ما مدت هاست که قاطی کرده است. بی هر گونه دلیل خاصی یک دفعه شروع می کند به آژیر کشیدن و قیل و قال کردن. قاعدتا در این برهه ها کسی می بایست که خود را به طبقه ی همکف ساختمان رسانده و در کنترل پنل آن دکمه ی خاموش شدن آژیر را بفشارد.
اثر سخنران (096-010)
هنگامیکه فردی در حین انجام کاری بتوسط دیگران تماشا می شود، ممکن است که دچار حملات اضطرابی شود. او در لحظه ی انجام کار، خود را در زیر چشمان تیزبین جمعی تصور می کند که در لحظه بشکل صد در صدی در حال وراندازی او هستند. اما این یک خطای فکری بیش نیست. اسم این پدیده ی روانی را که مرتبط با اضطراب های حضور در جمع است، «اثر سخنران» گذاشته ام.
نوروپلاستیسیته (097-010)
«نوروپلاستیسیته» یکی از ایده های جدید در حوزه ی روانشناسی است. این ایده که آن را بشکل بینارشته ای نیز می توان مورد مطالعه قرار داد، بدین معناست که مغز آدمی (بویژه قشر سطح آن که از بیشترین تعداد نورون های مغز تشکیل شده و عمده شان نیز با یکدیگر دارای ارتباطات رفت و برگشتی هستند) این قابلیت را دارد که ضمن مهارت هایی آموختنی، ساختار نورون بندی (سیم کشی) خود را تغییر دهد، گویی که این ارگان همچون پلاستیک انعطاف پذیر، قابل شکل دادن و نهایتا حافظ وضع ساختاری خود خواهد بود.
آرت، ذِ سِیویِر (099-010)
هنر، منجی است. این گزاره را مدت هاست که برهم نهاده و حساب زیادی روی آن باز کرده ام. من از کودکی شیفته ی هنرها بودم. این شیفتگی بیشتر خود را در هنر نقاشی متجلی می نمود اما من نهایتا به سمت و سوی هنر ادبیات رفتم و تقریبا یک چهارم تمام زمانم را به نوشتن اختصاص دادم، نوشتارهایی که می توان آن ها را در ژانر علمی – ادبی تقسیم بندی نمود، دقیقا شبیه به نوشتارهای لُرد برتراند راسل (فیلسوف – دانشمند برنده ی جایزه ی نوبل ادبی) که وی را الگوی خود می دانم.
از نوبل دو هزار و هجده (100-010)
به تصویر دانا نگاه می کنم. چه چهره ی خندان و زیبایی… سومین زن در تاریخ علم، مفتخر به دریافت جایزه ی نوبل فیزیک… دانا استریکلند از کانادا… با تبریکات فراوان به بانوان پژوهشگر علم از سراسر جهان بویژه ایرانِ خودمان. شایان ذکر است که ایشان حتی یک مدخل معرفی (بیوگرافی) در دانشنامه ی ویکی پدیا از آن خود نداشت. در آن دوره ی اهدای جایزه این مسئله حسابی سر و صدا به راه انداخت که گویا بانوان فعال در حوزه ی علم کمتر مورد توجه عموم افراد قرار می گیرند. جایزه توامان به دو مرد دیگر هم تعلق گرفت که یکی شان از همکاران وی بوده است.
خانه ی خوشبختی (101-010)
امسال تابستان (تابستان 97) دیگر تقریبا دو سال است که خانه ی پدری را ترک کرده و یک خانواده ی تک نفره برای خود سامان داده ام. دو سال مدت زمان کمی نبود. سالِ اولِ استقلال کاملا متفاوت از سال دوم این رویداد بوده است.
بیرون چونان امتداد درون (102-010)
با دوستی در حال گفتگو بودم که شیفته ی مسئله ی قدرت است. او بشکل دایمی درگیر این مقوله بوده و یکی از فانتزی های وی تبدیل شدن به یک پادشاه اسطوره ای است. صفت اسطوره ای را از آن جهت به کار نمی برم که به آن جنبه ی تاریحی دهم، بلکه دقیقا شکل اسطوره ای آن مدنظر من است. پادشاهی که در اثر وسعت قدرت و تاثیرگذاری اش می تواند الگوی «قدرتمندی» برای سایرین در تمامی اعصار باشد. برآیند بحث ما اشاره به مقوله ای بود که کمتر محل توجه ایشان قرار گرفته است.
جهانی روشن تر (103-010)
امروز تولد چهل و یک سالگی یکی از دوستانی است که او را 4 سال است که می شناسم. چهار سال از یک زندگی چهل و یک ساله، یعنی تقریبا ده درصد کل زندگی ایشان… خیلی جالب است زیرا که انگار همین دیروز بود. این چهار سالی که خیلی سریع سپری شده است، عملا درصد قابل ملاحظه ای از زندگی یک فرد بالغ را تشکیل می دهد.
اینجا یا آنجا (104-010)
بیش از هشتاد درصد بهترین و ممتازترین دانشجویان رسمی و غیررسمی من در یک دهه ی گذشته بقصد مهاجرت همیشگی، ایران را ترک کرده اند. اگرچه آنان هم اکنون جز موفق ترین ها در حوزه های کاری خود هستند، اما بی شک اگر در کشور خود زمینه ی شکوفایی شان فراهم بود، به کامیابی های درخشان تری نایل می آمدند. حیف از این همه سرمایه ی انسانی بی مانند که اینگونه در دهه های گذشته مجبور به ترک این کشور شده اند.
سرباز بی دفاع میهن (105-010)
با خدمت نظام اجباری مخالفم. همواره بوده ام. یک ارتش حرفه ای آن چیزی است که هر کشور متمدن و مترقی بدآن نیازمند است.
مهم تنها «نیت» نیست (107-010)
عده ای همچنان بر این باورند، برای اینکه عملی مشمول دایره ی اخلاقیات شود، کافی است که نیتِ کننده ی آن خیر باشد. عبارت «نیت خیر» بیش از اندازه در فرهنگ ما جا باز کرده و از سر این جایگاه، در حال پیدا کردن اصالتی کاذب است.
ثروتمندان جهان سومی (108-010)
ثروتمندان کشورهای جهان سومی رفتارهای عجیب و غریب خاصی از خود بروز می دهند. {نکته: عبارت جهان سومی در اینجا معنی فنی و تخصصی خود را نداشته و شکل عام آن مدنظر من است و آن شکل دلالت کننده بر هر کشوری است که یا توسعه نیافته و یا اینکه در مسیر توسعه یافتگی خیلی خیلی در ابتدای راه است.} عرض کردم که این ثروتمندان کارهای نابالغانه ای از خود نشان می دهند.
افقی فراتر از مشکلات (109-010)
یکی از آشنایان تقریبا پنج، شش سالی است که درگیر زنده کردن مبلغ هنگفتی است که در جریان پیش خرید و معامله ی یک آپارتمان لوکس، کلاهبرداران از چنگش درآورده اند. او مرد خودساخته ای است. از سنین نوجوانی به کاسبی پرداخته و توانسته بود که درآمدهایش را مدیریت کرده و پله های ترقی را یکی پس از دیگری طی کند که ناگهان در اوج، اینگونه صاعقه ی بی اخلاقی های دیگران او را از پا انداخت و هم اکنون نیز همچنان از سوختگی های این حادثه رهایی نیافته است.
مثل کسی که دوستش دارید (113-010)
برای شاد زیستن توصیه ای دارم. با خود همانند کسی که او را دوست داریم، رفتار کنیم. به زبان خیلی خیلی ساده و بی آلایش، با خودتان جوری تا کنید، مثل کسی که دوستش دارید. فرض کنید با آنکه شیفته ی وی هستید، وقت می گذرانید. بعنوان یک فردِ عاشق و یا حتی یک دوست بسیار بسیار خوب، با او چگونه تا خواهید کرد؟!
رسالت خردمند (114-010)
رسالت خردمند درک دیگران است. همه شنیده و می دانیم که فرد دانا می تواند با فرد نادان همذات پنداری کند زیرا که خودش نیز زمانی نادان بوده است، اما برعکس این مسئله صادق نیست و فرد نادان هیچگونه درکی از وضعیت دانایی ندارد زیرا که خودش هرگز دانا نبوده است.
بچه شیرها (115-010)
بچه شیرها که شاید بتوان آن ها را توله شیر نیز نامید، سبک زندگی پراسترسی دارند.
آب و هوا (116-010)
در زبان انگلیسی در گفتمان های تخصصی مرتبط با علم هواشناسی با دو کلمه ی پرکاربرد سر و کار داریم که از کاربرد متداولشان در زبان های طبیعی متفاوت هستند: کلمات weather و climate. کلمه ی weather به معنی «وضع هوا» و کلمه ی climate به معنی اقلیم و یا عبارت آشناتر «آب و هوا»ست. نگارنده برای کلمه ی نخست از عبارت وضع هوا و برای دومی از عبارت آب و هوا در این نوشتار استفاده می کند.
پدال زندگی (117-010)
من یک محقق جدی هستم. رسالت من نوشتن جملات انگیزشی و یا حتی متن های امیدبخش نیست، اما مادامیکه بشکل هرروزه در سطح جامعه با مردگان متحرک روبرو می شوم، این را وظیفه ی خود می دانم که انسانِ ایرانی را به امید و تلاش در راستای آفرینش یک زیستِ اخلاقی و شاد دعوت کنم.
مسئله ی عادت (118-010)
درِ جعبه ی ادکلن جدیدم را باز کردم و از بوی فوق العاده ی آن سرمست شدم. لحظاتی با خود گفتم: «چه لذت هایی از این بوی خوش در ماه های پیش رو که نبرم.» اما دقیقا در همان لحظه چشمم به جعبه ی ادکلن قدیمی ام افتاد. ادکلنی که دیگر حتی بویش را احساس نمی کنم. هر وقت آن را استفاده می کنم، دقایقی بعدتر گمان می کنم که اصلا آن را نزده ام. حتی با بو کردن لباس هایم نمی توانم متوجه شوم که آیا عطر را بر تن خود پاشیده ام، یا که خیر و این بی شک نفرین عادت است.
بهبود (119-010)
این روزها اوضاع بحرانی جامعه بر کسی پوشیده نیست. همه از پیر و جوان، مرد و زن، کوچک و بزرگ، فقیر و غنی می دانند که چه در این کشور در حال رخ دادن است. اما عده ای همچنان در حال اطلاع رسانی در باب وخامت اوضاع هستند. ایشان از صبح که بیدار می شوند تا شب که بخوابند، وظیفه ای جز اطلاع رسانی راجع به مصیبت های جامعه برای خود متصور نیستند.
هم رویداد (121-010)
دو سال پیش دقیقا در همین روز، من اقدامی را در زندگی ام به انجام رساندم که شاید شکل کامل شده ی رویدادی بود که چند ماه قبل از آن رقم خورده بود. این تاریخ، سرآغاز جریانی شد که تا به امروز استمرار داشته و می رود که وارد فاز تازه ای شود. پارسال هم به مناسبت یک سالگی این جریان، نوشتاری تحت عنوان «سقلمه به خود» نگارش کردم که به محض منتشر شدن مورد استقبال مخاطبین قرار گرفت.
پابرهنه ها (122-010)
آلبرت آینشتاین در سال 1921 (یعنی تقریبا سال 1300 تقویم ما) مفتخر به دریافت جایزه ی نوبل در رشته ی فیزیک از بابت پدیده ی فوتوالکتریک شده است. سال 1300، ما در اواخر عصر قاجار به سر می بُردیم. ده سال بعد از این، در سال 1310، یک سیاح و باستان شناس اروپایی به نام آقای «اشمیت» به ایران سفر کرده و عکس هایی از مناطق مختلف و مردمان شهرهای گوناگون ایران گرفته است.
ممکن و محتمل (123-010)
عده ی زیادی از دانشجویان دوره های فسلفه که من مشغول تدریس به آن ها هستم (دوره های فلسفه ی کاربردی و یا مقدمه ای بر فلسفه و روش علمی) با معنای دو عبارت ممکن الوجود و محتمل الوجود مشکل دارند. این قضیه سبب شد که بخواهم از بابت تشریح شباهت ها و تفاوت های موضوعات مرتبط با این دو اصطلاح، مقاله ای را آماده کنم.
نکاتی چند درباره ی ایرانیان (124-010)
ایرانیان مردمان خوش چهره ای هستند. این نظر من بعنوان یک ایرانی نیست، بلکه اکثر دوستان غیرایرانی من مکررا بر این موضوع تاکید کرده اند. البته تمامی ملیت ها افراد خوش چهره دارند، اما عموم ملیت های جهان چهره ی ایرانی ها را بالاتر از متوسط جهانی (از بابت زیبایی) ارزیابی می کنند.
زبان آگاهی و روانشناسی زبان گرا (126-010)
ایده ای که زیگموند فروید در نظریه ی روانشناختی خود مطرح می کند، ایده ی ناخودآگاهی است. آنچه که دستاورد فروید در روانشناسی نامیده می شود، نظریه ی روانکاوی است. مسئله ی ناخودآگاهی را می توان سنگ بستر و یا حتی ستون فقرات نظریه ی پسیکوآنالیز او دانست. این ایده اگرچه بسیار مهم است اما از جانب سایر نحله های مهم تاریخ علم روانشناسی مورد حمله قرار گرفته است.
آنارشسیم (یک) (127-010)
آنانی که آنارشیست بوده و ادعای آنارشیسم دارند متاسفانه قادر نبوده اند که این عبارت و مفاهیم مرتبط با آن را آنطور که بایسته و شایسته است بشکلی آنارشیستی تعریف کنند. تمام تعاریف آنارشیسم بنوعی آنتی تزهایی به وضع موجود بوده اند و اگر ما بخواهیم که مطلوبی را چونان واکنشی به آنچه که هست تعریف کنیم، بنوعی درگیر وضع موجود خواهیم ماند.
بده بستان های برندی (128-010)
سازمان های معظمی وجود دارند که مدیران برند شده ای در آن ها مشغول به فعالیت هستند و صدالبته این دو هیچگونه تضادی با یکدیگر ندارند. اما با این وجود استراتژی برخی شرکت ها به این شکل است که نگذارند مدیری در آن ها برند شود. مثلا شرکت فلان (یک شرکت ایرانی خوشنام) هرگز و هرگز اجازه نمی دهد که مدیرانش خارج از آن اعتباری برای خود کسب کنند.
برند چیست؟ (129-010)
نگاه من به مسئله ی برند همواره یک نگاه سیستماتیک بوده است. تعریف سیستم، تعریف مشخصی است. مجموعه ای از اجزاء که در همکاری با هم و ضمن ارتباطات درونی و رفت و برگشتی شان، هدف مشخصی را دنبال می کنند. با این تعریف، برند نیز یک سیستم است که از اجزای خاص خودش تشکیل یافته است.
فلسفه ی کسب و کار (130-010)
یکی از شاخه های فلسفه ی کاربردی که من علاقه ی زیادی به آن دارم، شاخه و حوزه ی فلسفه ی کسب و کار است. در حین تدریس این دوره و برگزاری کارگاه های خصوصی مرتبط با آن، فلسفه آموزان جنبه هایی از تفکر عمیق را در باب فعالیت ها و فرآیندهای کسب و کار (بشکل عمومی) و یا کسب و کار شخصی شان، بروز می دهند. این حقیقتا قابل توجه است که می بینیم یک مدیر که همگان وی را انسانی اجرایی (Doer) می دانند، لحظاتی چند درگیر تفکر عمیق در باب حرفه ی خود شود.
روزنامه های از اول باطله (131-010)
افرادی که روزنامه نگار هستند (ولو سردبیر) مداوما در محافل فرهیختگان این مسئله را در بوق و کرنا نکنند زیرا که نزد مخاطب آگاه به اعتبار خودشان ضربه می زنند…
نوابغ یا افراد غیرعادی (132-010)
نوابغ از نظر دیگران، انسان های عجیب و به درجاتی خُل وضع هستند. ارسطو در جمله ی مشهوری در یکی از نوشتارهای خود می گوید: «نبوغ بدون بارقه هایی از دیوانگی و جنون ممکن نیست.» اما چرا اینگونه است؟ مگر نه اینکه مغز یک نابغه بسیار بهتر از مغز انسان های دیگر کار می کند. پس چرا نوابغ به درجاتی از نظر مغزی در نزد دیگران مشکل دار ارزیابی می شوند.
کوتاه مدت یا بلندمدت؛ که می داند؟! (133-010)
هنگامیکه فرد به اختلالات خُلقی دچار می شود، دچار حسرتی جانکاه نسبت به گذشته ی خویش می شود. او روزهای خوش گذشته را به یاد آورده و جایی در نهاد خود آرزو می کند که دوباره همه چیز رنگ رو عوض کرده و مثل سابق شود.
دِی داد-پلاس (134-010)
امروز دیگر تحقیقا، رسما و غیررسما یک سال می شود که من درگیر اپیزود چهارم از (چهارگانه ی) مثلث تلخ وجود هستم. اینکه این اپیزود آخرین دفعه ای باشد که من دچار این چالش نفسگیر در زندگی ام می شوم یا که نه، دست خودم نیست؛ اما تلاش برای مبدل ساختن آن به آخرین دفعه، حقا که دست خودم خواهد بود.
سرماخوردگی تابستانه (135-010)
سرماخوردگی یک بیماری موذی و نه چندان خوشایند است. میزان ناخوشایندی این بیماری زمانی به اوج می رسد که در فصل تابستان رخ دهد. شاید کمتر کسی فکر کند که اصلا این بیماری در فصل گرم نیز رخ دادنی است، اما واقعیت این است که این بیماری در تابستان هم سر و کله اش پیدا می شود.
اختراعی به نام کتاب (136-010)
دنیا بدون کتاب: حقا که جای وحشتناکی است! من بر این باورم که اختراع کتاب از اختراع چرخ مهمتر بوده است. شنیده ایم که می گویند چرخ را از نو اختراع نکن. این اصطلاح دلالت بر این مسئله می کند که بایستی به جریان پیشرفت بشکل یک مسابقه ی دو امدادی نگریست.
مسئله ی «باید» در کلام دِی داد (137-010)
اگر کسی به نوشتارهای من حتی بشکل اِجمالی نیز نظر بیافکند، خواهد دید که از کلمه ی «باید» و مشتقات آن به وفور استفاده شده است. اولین فکری که به ذهن چنین شخصی متبادر می شود، احتمالا نوعی دگماتیسم عقیدتی است که در پسِ این بایدها جا خشک کرده است.
تجربه ی معنوی انسان (138-010)
من خود شخصا کسی هستم که برخوردم با جهان یک برخورد کاملا دانش محورانه (فسلفی – علمی) است، اما با این وجود در این چند دهه زندگی ام اتفاقاتی بسیار نادر و باورنکردنی برای من رخ داده اند که به هیچ وجه من الوجوه بتوسط نظریات فلسفی و یا علمی که آن ها را شناخته، در بابشان تحقیق و یا تدریس می کنم «قابل توضیح دادن» نیستند.
پدیده ی فقر (139-010)
تفاوت بارزی بین نگاه شرقی به مسئله ی فقر و نگاه غربی به آن در طول تاریخ قابل مشاهده بوده است. در شرق فقر بعنوان یک پدیده ی برحق پذیرفته شده و جوری با آن تا شده است که گویا همیشه بوده و تا همیشه نیز خواهد بود. اما در غرب (بویژه از زمان رنسانس تاکنون) فقر چونان یک آفت و بیماری موقتی اجتماعی تلقی شده و تمام تلاش متفکران، مدیران و سیاستمداران این بوده است که این پدیده ی مذموم از سطح جامعه بشکل همیشگی پاک شود.
یادآوری نیمه ی سال (144-010)
امروز بیست و هشتم شهریور ماه، 183 اُمین روز سال و بعبارتی روز میانی سال است. امروز ما بر نوک تارک تقویم نشسته و ضمن یک سفر نسبتا طولانی، کار را به میانه ی راه رسانده و عازم بازگشت از سمت دیگر کوه هستیم. امروز وقت داشتم که یک ساعتی ضمن انجام تشریفاتِ مراقبه به جنبه هایی از زندگی خود فکر کنم.
غافلگیری (145-010)
«چه فکر می کردیم، چه شد!» این اصطلاحی است که همه ی ما زیاد شنیده ایم. این جمله معمولا زمانی به کار می رود که تخیلات، پیش بینی ها و توقعات ما نسبت به یک موضوع خاص، نه تنها برآورده نشده اند، بلکه به درجات زیادی مخالف آن چیزی شوند که مطلوب ما بوده است. این عبارت در دلِ خود نوعی از غافلگیری را مستتر دارد و از اساس با تعجب و شگفت زدگی عجین است.
از جایم بلند خواهم شد (148-010)
من چند سالی است که با خود قرار گذاشته ام که روزی حداقل یک نوشتار یک صفحه ای بنویسم. امسال بعلت مشغله های کاری فصل تابستان از این برنامه ی دیرین خود عقب افتاده و کار به جایی کشید که قریب به دو ماه از این فعالیت شریف در زندگی دست بکشم. گاهی اوقات که با خود به این عقب ماندگی فکر می کردم، عرقی سرد بر تنم نشسته و دچار حالات ترس می شدم، از این بابت که احتمالا دیگر نتوانم این مسئله را جبران کنم.
التهاب اقتصادی: باغ بی برگی و بازار بی ثباتی (149-010)
ارزش پول ملی ایران در یک سال گذشته یک پنجم شده است. این مسئله نوعی فاجعه ی اقتصادی است. تمام دارایی های نقدی مردم به میزان هشتاد درصد کاهش یافته است. در این التهاب بازار، عده ای انگشت اتهام را به سمت دیگران دراز کرده و علت بالا رفتن قیمت ارزهای خارجی را تمایل مردم به خرید آن ها می دانند.
فردا نگهبان فرداها (150-010)
در لحظه زندگی کردن از جمله مهارت هایی است که سهم بسزایی در حصول احساس خوشی، آرامش و شادی در زندگی دارد. عمده ی انسان ها حداقل یکی، دو روش را برای عملی کردن این مفهوم در زندگی آموخته اند.
جهان غافلگیرمان می کند (151-010)
شنبه هفتم مهرماه سال 97 برای من چونان روزی به یاد ماندنی و ویژه رقم خورد. شاید با شنیدن این سخن گمان کنید که این روز برکات خاصی را برای من به همراه داشته است؛ اما، نه! این طور نیست. دقیقا در فردای این روز، اتفاقی پیش آمد که بی شک یکی از تلخ ترین اتفاقات امسال من تلقی می شود.
تقویت کردار از طریق یکپارچگی وجود (152-010)
یکپارچگی وجودی یعنی اینکه آنچه که فکر کرده، گفته و به انجام می رسانیم همگی در یک خط و سو قرار بگیرند. این مسئله نیز همچون تمام موضوعاتِ «بودنی» دیگر، ارتباط چندانی با اصل زندگی ندارد. زندگی از آن حیث که زندگی می شود، مقوله ای «شدنی» است و نه بودنی. هر چیزی در زندگی قرار است که بشود، نه اینکه باشد.
داستان دگردیسی ایوا (153-010)
یک آقای تراجنسیتی آمریکایی ساکن تگزاس که پیش از عمل تطبیق جنسیت بعنوان نایب رئیس یکی از بزرگ ترین بانک های آن کشور مشغول به کار بوده است، مفهوم جدیدی را تحت عنوان تراگونگی مطرح نموده و خود نیز نخستین انسانی است که آن را در زندگی شخصی اش پیاده کرده است. او تصمیم گرفته که حداقل بشکل ظاهری نیز که شده گونه ی خود را تغییر داده و به یک خزنده (مشخصا اژدها) مبدل شود.
دختر آپارتمان روبرویی (154-010)
دختر جوان همسایه چند روزی است که تنها به پشت بام می آید و یک ساعتی با چهره ای مستغرق تفکرات و اندیشه ها قدم می زند. وقتی از پنجره به او نگاه می کنم، کمترین توجهی به محیط اطراف ندارد. فقط راه می رود و راه می رود.
سِلفیش جین (155-010)
ریچارد دوکینز زیست شناس نامی بریتانیایی در کتاب تاثیرگذار خود با نام «ژنِ خودخواه» به درستی به این اصل زیست شناختی اشاره می کند (و همچنین آن را بطرز بسیار ماهرانه و دقیقی تبیین می نماید) که غایت تمامی رفتارهای خودآگاه و غیرخودآگاه جاندارانِ زنده نوعی خودخواهی در راستای حفظ بقاء است. در این کتاب مثال های بسیار درخشانی از مواردی که در ظاهر با این مسئله در تضاد هستند گردآوری شده و پاسخ داده شده اند و من قصد ندارم که در اینجا تکرار مکررات کنم.
تابستان خود را چگونه گذراندید؟ (156-010)
دیگر از نیمه ی مهرماه نیز عبور کرده ایم و حالا وقتِ پرداختن به همان موضوع انشای کلیشه ای است که در ابتدای مدرسه بتوسط معلم های ادبیات در درس انشاء مطرح می شد: تابستان خود را چگونه گذراندید؟ من شخصا به یاد ندارم که انشایی در این باب در تمامی سال های مدرسه نگارش کرده باشم. شاید هم آن را به خاطر نمی آورم که احتمالش کم است. اما دیگر نوبت خواندن انشای من است.
افسانه ی فراطبیعیات (158-010)
پیشتر ضمن یکی از نوشتارها و گزین گویه های خود اشاره کرده بودم که هرآنچه که ماوراء الطبیعی است، ساختگی نیز هست. در این نوشتار قصد دارم که بیشتر این گزاره را مورد بررسی قرار دهم.
تسری کمال (160-010)
یکی از دانشجویانم به همراه خانواده در حال مسافرت به کشور کانادا با هدف مهاجرت دایمی است. این خانواده در ده سال گذشته سختی های فراوانی را از سر گذرانده است که یکی از بارزترین نمونه های آن جدایی والدین خانواده است. مادر به همراه فرزندان قادر بوده است که یک زندگی متوسط رو به بالا را در تمامی این سال های تنهایی آورده کند.
زندگی پیچیده است (161-010)
وقتی می گوئیم «زندگی»، عملا تعداد بسیار زیادی از ما دقیقا نمی دانیم که کدام وجه زندگی مد نظر ماست. زندگی یک کل یکپارچه نیست، زندگی مثل هر پدیده ی پیچیده ی دیگری از بخش های بسیار زیادی تشکیل یافته است.
آسمان آفتابی من (162-010)
منزلی که من (در چارچوب یک خانواده ی تک نفره) در آن زندگی می کنم یک ساختمان جنوبی است. واحد من در جنوب همین آپارتمان جنوبی واقع شده است. من از سمت شمالِ ارتفاعات شمالغرب تهران به سمت جنوب تهران اشراف بصری دارم. دشت تهران زیر پای من است.
دیده بوسی (164-010)
من بیش از دو سال است (تابستان 95) که مستقل شده و “خانواده ی یک نفره” خود را ترتیب و تشکیل داده ام. این استقلال برکات زیادی را عاید من کرده است که مخاطب آگاه اندیش احتمالا حدس و گمان هایی در رابطه با آن ها داشته باشد؛ اما یکی از مهمترینِ این برکات و دستاوردها چیزی است که احتمالا کسی به آن فکر هم نکرده باشد: این دستاورد “روبوسی” است.
جهان ها (166-010)
یکی از رسالتهای علم، تحقق بخشیدن به تخیلهای آدمی است. هماکنون که در اوایل قرن بیست و یکم از تقویم جهانی به سر میبریم، علم بیش از هر زمان دیگری توانسته است که در عمل به این رسالت خود پایبندی نشان دهد. بشر در سده های پیشین همواره به تخیل کردن مشغول بوده است و تخیل دایمی بشر نیز همواره مسیری را میپیموده که در ظاهر ربط چندانی به واقعیت جهان نداشته است؛ تا زمان انقلاب علمی.
مسئله ی شهرت (167-010)
شهرت برای بسیاری از ما انسان ها مسئله ی جذاب و جالب توجهی است. صدالبته که شهرت همراه با محبوبیت مدنظر من است و هیچ کسی (اگر بشکل شفافی بیاندیشد) طالب مشهور بودن از بابت یک مسئله ی منفی و زننده نخواهد بود.
فایت کلاب: روانشناسی و سینما (168-010)
بالاخره پس از مدت ها وقت کردم که فیلم «فایت کلاب» را در خلال دو جلسه در یکی، دو روز گذشته تماشا کنم. این فیلم یکی از بحث برانگیزترین فیلم های دهه ی نود سینمای هالیوود است. اگرچه خشونت در فیلم های هالیوودی از آن جهت که بسیار به جنبه های زیبایی شناختی اش پرداخته شده، برخلاف سایر سینماهای جهان، چندان واقعی و باورپذیر جلوه نمی کند؛ اما سطح بالای خشونت در این فیلم مرا نسبتا دل زده کرد.
غاز مُردنی (169-010)
یک دستکش ظرفشویی صورتی رنگ با قیمتی گزاف (مثلا برای پوست های حساس و ساخت خارج)؛ اشتباهی بود که در حین خرید به آن مرتکب شدم. برای من که خرید اجناس باکیفیت ایرانی یک ارزش است، این اشتباه چندان خوشایند به نظر نمی رسد. البته هنگامی متوجه این خطا شدم که کار از کار گذشته بود و جنس را با خود (قاطی کل خریدهایم) از فروشگاه خارج کرده بودم.
مسئله ی شر و آینده ی انسانیت (170-010)
پدیده ای وجود دارد تحت عنوان «دارک وِب» یا وِب تاریک که گویا اشاره کننده به اینترنتی غیررسمی در موازات با شبکه ی گسترده ی جهانی یا همان www خودمان است.
مسخ شدگان (173-010)
در یکی، دو سال اخیر، پدیده ای در تهران رایج شده است که فکر نمی کردم اینقدر پا بگیرد، اما متاسفانه روز به روز در حال گسترش است.
دیرِکت / کورِکت (174-010)
رودربایستی در خلال ارتباطات عمیق و معنادارِ انسان ها یک آفت کُشنده است. در رابطه بهتر است بنحوی عمل شود که طرفین خیلی مستقیم و روراست و همچنین صحیح و صادقانه حرف دل خود را به یکدیگر بگویند. این استراتژی که اسم آن را « دیرِکت / کورِکت» می گذاریم در ابتدای امر اندکی بر هم زننده ی احساس آرامش و امنیت فکری طرفین رابطه است، اما در طولانی مدت به رابطه قوام و استحکام زیادی می بخشد.
آژان دو شانژ (175-010)
«آژان دو شانژ» یعنی عامل تغییر. صدالبته که تغییر مثبت در این ارتباط مدنظر من است. اگرچه تغییراتی با خروجی منفی نیز تغییر هستند اما بدیهتا هر زمان سخن از تغییر به میان آید، منظور تغییری در راستای بهتر شدن و مثبت تر قلمداد شدن اوضاع است. تغییر مثبت آن قِسم تغییری است که سیستم را در وضعیت سازگارتری با محیط خویش قرار دهد.
تکنیک معنابخشی (176-010)
چند روز پیش صبح هنگام با صدای گوشخراش آژیر دزدگیر یک خودرو که در نزدیکی ساختمان ما پارک شده بود، از خواب بیدار شدم. هنگامیکه این صدای نابهنجار آن هم در آن وقت صبح به گوش فرد می رسد، حالتی از عصبانیت و تشویش در وی رقم می خورد. خوشبختانه در اکثر مواقع این صدا مدت زمان زیادی به درازا نیانجامیده و صاحب خودرو آن را ساکت می کند اما ماجرای آن روز صبح بغرنج تر از این حرف ها بود.
سخنرانی (177-010)
چند سال پیش یکی از برندگان جایزه ی نوبل، جایزه را پذیرفت اما از شرکت در جلسه ی سخنرانی اش در بنیاد نوبل به مناسبت این دستاورد سترگ سر باز زد.
یک احمق و خانه ی کذایی اش (178-010)
در حال حاضر «موکش آمبانی» ثروتمندترین فرد آسیاست. او به همراه خانواده اش در یک خانه ی کذایی تقریبا دو میلیارد دلاری در بمبئی هند ساکن است. خانه ی او پس از کاخ باکینگهام، گران ترین خانه ی جهان است. توجه کنید. اینجا لندن نیست.
آب و هوای بارانی (179-010)
چند سال قبل یک هنرمند شرقی اقدام به ارایه ی اثری هنری نموده بود که در آن به تفاوت مردمان مغرب زمین و مشرق زمین بشکل هنرمندانه ای پرداخته بود. یکی از این تفاوت ها در رابطه با واکنش مردمان این خطه ها از جهان به وضعیت آب و هوا بود. از نظر او مردمان غرب در روزهای بارانی غمگین بوده و در روزهای آفتابی خوشحال هستند. برعکسِ آن ها، مردم شرقی در روزهای بارانی خوشحال و در روزهای آفتابی غمگین اند.
اولویت بندی و پایبندی به آن (180-010)
برای شخص من لذت بردن از جریان زندگی فقط و فقط در گرو مسئله ی مهم اولویت بندی است. اگر من کارهای خود را طبق اولویت بندی به انجام نرسانم، از انجام هیچ کدام از آن ها لذت نخواهم بُرد. مثلا بسیار علاقه دارم که روی کاناپه وقت تلف کرده و مطالعه های بی هدف انجام دهم. اما در همان زمان می دانم که چند صفحه ای از مقالات روزانه باقی مانده و پیش از هر کار دیگری بهتر است که آن ها را به سرانجام رسانم.
جبران مافات (181-010)
آنانی که بعلت مشکلات زندگی شان برهه هایی نسبتا طولانی بدخلقی هایی را نسبت به اطرافیان خویش روا داشته اند، پیش می آید که در مقطعی از زندگیِ پرخشم و غضبشان بعلت فشارهای وارده از درون و بُرون، یکپارچگی روانی شان از کف رفته و دچار فروپاشی روانی شوند.
بی تحرکی نسل های جدید (182-010)
کودکانی که در خانه های آپارتمانی زندگی می کنند به اندازه ی کافی فرصت وَرج و وُرجه کردن نداشته که این مسئله منتهی به رخ دادن اختلالاتی در روند رشد آن ها خواهد شد. فضای آپارتمانی بگونه ای است که اگر کودکی اندکی سریعتر از راه رفتن قدم بردارد کل واحدهای کناری و زیرین احساس لرزش خواهند کرد، چه برسد به اینکه بخواهد لِی لِی کرده و یا اینکه بدو بدو کند.
سگ در آپارتمان (183-010)
سگ موجود منحصر بفردی است. سگ را می توان مخلوق گونه ی انسان دانست. بیش از 200 هزار سال قبل چیزی به اسم سگ وجود نداشت. سگ محصول تکامل مصنوعی است و این اقدام بتوسط بشر رقم خورده است. انسان سگ را از گرگ سانان منشعب نموده و جزئی از زندگی خود کرده است. سگ نقش مهمی در پیشرفت تمدن انسان داشته است و با عنایت به همه ی این مسایل است که عده ای سگ را بهترین دوست انسان می نامند.
نظریه ی بازی ها و مسئله ی ریاکاری (184-010)
پیشتر در یکی از نوشتارهای خود بیان داشتم که پیش شرط کاربست پذیری نظریه ی بازی ها در نظامات تحت تحلیل این است که قبول کنیم بازیگرانِ درگیرِ فعلِ تصمیم گیری در موقعیت های رقابتی (اثرپذیر از یکدیگر)، رفتار منطقی از خود بروز می دهند. رفتار منطقی در این مقام ناظر به رفتاری است که در آن بازیگر مزبور (در طولانی مدت) به دنبال افزایش سود خود و کاهش زیان هایش باشد.
اضطراب و پارانویا (185-010)
حالات ظن و پارانویا در مواقع اضطراب شدت می گیرند. این مسئله احتمالا ریشه ی تکاملی داشته و غایت آن افزودن شانس بقای آدمی است. فرد در این مواقع با مشکوک شدن به همه چیز و همه کس با احتمال بالاتری از ریسک های دنیای پیرامونی کاسته و با شانس بیشتری خود را از مهلکه برهاند زیرا آنکس که به پدیده ها مشکوک می شود بشکل محتمل تری خود را از چنگال خطرها دور نگه خواهد داشت.
کاشت، داشت و برداشت در مزرعه ی زندگی (186-010)
فعالیت بسیار مهم کشاورزی از سه مرحله ی مختلف تشکیل یافته است: کاشت، داشت و برداشت. مرحله ی کاشتن آن مرحله ای است که زمین را شخم زده و دانه را می کاریم. سپس روی آن را با خاک پوشانده و آماده ی مرحله ی داشت می شویم. مرحله ی داشت طولانی ترین و در عین حال مهمترین مرحله ی کار است. از زمانی که دانه در خاک مدفون شد، این مرحله می آغازد و تا زمانیکه محصول رسیده و آماده ی چیدن شود، به درازا می انجامد.
کار دل مرهم است (187-010)
یک زندگی سعادتمندانه آن قِسمی از زندگی است که در آن توانسته باشیم که تاثیری هرچند کوچک بر زندگی تمامیت بشر نهاده باشیم. من در مدل هفت مرحله ای خود در باب زندگی {کسب دانش، کسب تجربه، اشتغال (کار معاش)، استقلال، یار، کار دل، تاثیر}، غایت زندگی را مسئله ی مهم «تاثیرگذاری» می دانم. اگر کسی نتواند بر زندگی بشر تاثیر نهد، گویا که اصلا زندگی نکرده است.
آشوبناکی ذاتی آدمی (188-010)
من با روابط اتوکشیده ی بینافردی مخالف هستم. این مخالفت از آنجایی است که با سرشت بشر آشنایی دارم. آدمی دقیقا همچون هر نظام این-جهانی دیگری دارای نوعی آشوبناکی جبلی و ذاتی است. این آشوبناکی ذاتی این سیستم است و اگرچه می توان آن را تنگ نمود اما هرگز و هرگز نمی توان که از آن خود را منزه دانست.
مسئله ی ادعا در علم (189-010)
یکی از خطاهای کلامی افراد در حین گفتگو در باب علوم این است که ایشان بعضا می گویند که فلان دانشمند ادعا کرده است… اگرچه این عبارت از منظر ریشه شناسی لغات (بویژه لغت ادعا) مشکل چندانی ندارد اما در گفتگوهای فوق الذکر می تواند که غلط انداز ارزیابی شود.
گونه گونی و پذیرندگی (190-010)
سابق بر این به اشتباه تصور می شد که برای موفقیت یک تیم، تمامی اعضای آن بهتر است که بشکل فزاینده ای به یکدیگر شبیه باشند. آن زمان تصور غالب این بود که هرگونه گونه گونی و تنوع در هویت اعضا در میان مدت به بهره وری ضربه خواهد زد.
ترس های غیرواقعی (191-010)
در مقالات دیگری نشان داده بودم که یکی از مصادیق ترس، ترس وسواسی است. ترس وسواسی یک ترس واقعی نبوده و بیشتر واکنش فرد به تفکرات خودش است. برای روشن تر شدن مسئله به ارایه ی مثالی واضح در این باره می پردازم.
حقیقت جویی (192-010)
در یکی از گزین گویه های خود با عنوان «در ضرورت گفتن حرف حق» به این نکته اشاره کرده بودم که حرف حق را بایستی که زد. اگرچه دیگران در ظاهر با ما بجنگند؛ اما در باطن ما را ستایش خواهند نمود. این جمله دو درس مهم را بشکل ظاهری و باطنی با خود همراه دارد.
ابهت (193-010)
انسان هایی که با ایشان در بستر زندگی مراوده داشته و حشر و نشر می کنیم، خصایل مختلفی دارند. یکی از این خصلت ها کیفیت ابهت است که کیفیت مثبت و گیرایی است. برخی از انسان ها به دلیل شخصیت کاریزماتیک ذاتی و اکتسابی شان از ابهت ویژه ای نزد ما برخوردار هستند. ابهتی که سبب می شود بخواهیم به آن ها احترامی فراتر از احترام های رایج بینافردی گذاشته و ایشان را بطرق مختلفی مورد تکریم قرار دهیم.
لایه های زبان (194-010)
دقیقا همچون یک میوه، زبان انسان نیز دارای سه لایه ی اصلی هسته، گوشته و پوسته است. هر یک از این لایه ها ادبیات خاص خود را داشته و انسان این امکان را دارد که یک پیام یکسان را به هر یک از این زبان ها درآورده و آن ها را انتقال دهد.
برخی چهره های علمِ قرنِ علم (197-010)
فردا پنجم دسامبر 2018 صد و هفده اُمین سالگرد زادروز “ورنر هایزنبرگ” از بزرگترین چهره های علم در قرن بیستم است. این فیزیکدان آلمانی در سن 31 سالگی منفردا مفتخر به کسب جایزه ی نوبل در رشته ی فیزیک شد.
دو خانواده ی شبیه اما متفاوت (198-010)
در همسایگی من دو خانواده زندگی می کنند که تقریبا می توان ایشان را زوج های جوان قلمداد نمود. هر دو خانواده دو سال پیش بچه دار شده اند و بچه ها نیز در یک ماه به دنیا آمده اند. هر دو بچه پسر هستند و جالب تر اینکه این دو خانواده به همراه من هر سه مان دقیقا در همان ماه تولد بچه ها در یک طبقه ی سه واحدی از یک ساختمان آغاز به سکونت کرده ایم و این تشابهات سبب شده است که ارتباطات مثبتی بین همه ی ما ایجاد شود.
غلو بازاریابان (199-010)
«پدر علم دیجیتال مارکتینگ ایران!!! مادر علم برندسازی ایران!!! این عبارات جعلی دیگر چیست؟! نه دیجیتال مارکتینگ علم است و نه برندسازی!!! علم تعریف خودش را دارد. پای علم را در فعالیت های تبلیغاتی خود وسط نکشید.
چند توصیه به رهبران آینده (201-010)
هفت توصیه برای جوانانی که به دنبال تحقق رویاهای مهم زندگی شان هستند:
عبارات غلط انداز (202-010)
عده ای هستند که عبارت های عجیب و غریبی می سازند: مثلا جانداران غیرارگانیک! صرف نظر از هدف خلق چنین شاهکارهایی که چیزی جز دست و پا کردن توجیهات آبکی برای موجه جلوه دادن خرافه های عقیدتی (مثل موجودات ماوراء الطبیعی) بیشتر نیست، در اینجا قصد دارم که از شیطنت های کلامی موجود در این عبارات جعلی پرده برداری کنم.
تکنیک های تعادل جویانه (203-010)
من در آراء فلسفی خود مداوما از راه های مختلف به نتیجه ای واحد نایل آمده ام و آن نتیجه ی مشترک چیزی جز مسئله ی تعادل نبوده است. من در وادی اخلاق «امر اخلاقی» را امری متعادل معرفی کرده (با رویکردی بسیار متفاوت از رویکرد ارسطو در کتاب اخلاق نیکوماخوس)، در وادی جهان بینی «کمال آدمی» را همان تعادل دانسته و در حوزه های مرتبط با معرفت شناسی نیز تعادل نقش پررنگی در رویکردهای من داراست.
فناوری در گوهر خویش (205-010)
فناوری یا علم ابزار بخشی لاینفک از حیات آدمی است. نه تنها آدمی بلکه گونه های قبل از ما نیز تحت قوای حل مسئله که ذاتی مغزشان است، از ابزارها بهره می برند. راکون بتوسط تکه چوب های نازک، خوراک خود را از میان شیار درختان بیرون می کشد.
نظریه ی کار دل (206-010)
اگر از انجام کار مثبتی لذت می بریم، دلیلی ندارد که برای انجام آن به دنبال دلیل باشیم. مثلا کسی دوست دارد که روزی یک قطعه شعر چند خطی نوشته و با دوستان خود به اشتراک گذارد. این کار احساس خوب و مثبتی را در وی زنده می کند. همین ایجاد این احساس خوب و مثبت کافی است که او بخواهد فارغ از هر گونه دلیل دیگری به انجام این کار ادامه دهد.
اعتیادهای روانی (207-010)
یکی از جنبه های دردآور اعتیاد (هرگونه اعتیادی و نه صرفا اعتیاد به مواد مخدر و محرک) این است که اعتیادِ فرد بمرور زمان به جریان اصلی زندگی وی تبدیل شده و هر چیز دیگری فرع این جریان خواهد شد.
تن ها و تنها (208-010)
گونه ی ما یعنی گونه ی هوموسپی ئنز تقریبا دویست هزار سالی است که بر روی کره ی زمین زندگی می کند. این گونه دوره های تاریخی متفاوتی را از سر گذرانده و تقسیم بندی های اختصاصی خود را نیز داراست اما شکل مدرن آن که بسیار به انسان امروزی یعنی انسان هوشمند شهرنشین نزدیک است، قریب به 50 هزار سال است که بر این کره ی خاکی زیست داشته است.
تدریس فلسفه
درود و هزاران درود خدمت شما یاران گرامی ام که به اینجانب لطف داشته و پیام داده و از چند و چون دوره های خصوصی فلسفه پرسش می کنید. با عنایت به استقبال خوب شما عزیزانم از این اتفاق، بر آن شدم که کلیات دوره ها را در اینجا نیز منتشر نمایم تا علاقمندان با سهولت بیشتری نسبت به آغاز دوره ها پیش قدم شوند.
انسانِ شریف کیست؟ (209-010)
فردی می گفت که در باب زندگی، هر فلسفه ای بی دلیل است. نظرشان بر این بود که زندگی را لازم است که زندگی کنیم. پاسخ من به این طرز فکر این است که این جملاتِ وی خودشان گزاره هایی فلسفی هستند، پس گریزی از فلسفه نیست.
محتوانویسی (210-010)
محتوانویسی و یا تهیه ی محتوا عباراتی هستند که این روزها حسابی باب شده اند. اما منظور از آن ها دقیقا چیست؟ پیش از آنکه به این پرسش پاسخ دهم لازم می دانم تاکید کنم که تولید محتوا یک ژانر ادبی نیست. تولید محتوا یک اقدام است و نه چیزی بیشتر از آن. تولید محتوا یک عمل و فعالیت است و هیچ ربطی به ژانرهای ادبی معاصر و مدرن ندارد.
پوزش (211-010)
اخیرا کلیپی ویدئویی از یکی از نمایندگان مجلس این کشور پخش شده است که در آن وی طی گفتگویی پرخاشگرانه با یکی از کارمندان نهادهای دولتی، به تمام آحاد ملت و کشور بی احترامی کرده و سپس بتوسط یکی از حضار به بیرون از محل اداره اخراج می شود.
غرور ایرانی (212-010)
چند دهه ای است که از جهت مشکلات سیاسی این کشور، باوری نزد مردم شکل گرفته است که غیرایرانی ها (بویژه مردمان آن قسمتی از جهان که غرب نامیده می شود) ایرانی ها را تروریست قلمداد می کنند. صدالبته که رسانه ها در نشان دادن چنین تصویری از مردم ایران فعالیت هایی انجام داده اند اما من می خواهم خاطرنشان کنم که این مسئله هرگز آن شدت و حدتی را که عده ای خیال می کنند، ندارد.
در یک چشم بر هم زدن (213-010)
انسان در بستره ی زندگی با مشکلات متفاوت و گونه گونی دست و پنجه نرم می کند. در برخی از برهه های زندگی پیش می آید که بشکل تصادفی چند مشکل بطور همزمان گریبانگیر فرد شود. مثلا کار خود را از دست داده، پول هایش ته بکشد، با همسایه ی خود دچار درگیری شده و یکی از اعضای خانواده اش نیز مریض شود.
دیروز نه، امروز (214-010)
دیروز بی اغراق یکی از بهترین روزهای یک ساله ی گذشته ی من بود. بعد از چند روز بد خوابیدن، توانستم که خواب کاملی داشته باشم. صبح هنگام که از خواب برخاستم، هوا بعلت وزش باد و بارش باران پاکیزه ی پاکیزه بود. آفتاب درخشانی می تابید. صبحانه ی کاملی خوردم. روز را با خواندن پیغام هایی خوب از سمت دوستان گرامی ام آغاز کردم. ناهار مفصلی نداشتم اما بسیار به من چسبید.
فیفی باش (215-010)
شاید تنها راه درمان ترس ها مواجهه ی مستقیم با ترس ها باشد. شاقول ترس شاقول مهمی است زیرا که به ما یاد می دهد که چه کاری را لازم است که انجام دهیم. ما برای رشد و تعالی وجودمان لازم است کاری را انجام دهیم که از انجام آن هراس داریم.
نه (216-010)
«نه» گفتن مهارتی است که بهتر است هرچه زودتر آموخته شود. زندگی نوزاد آدمی با «نه» آشنا نیست. او هرآنچه را که می خواهد، دریافت می دارد. کافی است که اندکی گریه و زاری از خود بروز دهد، آنگاه به تمامی حوایج خود نایل خواهد شد. بدین ترتیب همه ی ما از کودکی بشکل ناخودآگاهی آموخته ایم که «نه» چیز بدی است؛ زیرا خوبی با «آری» گفتن دایمی عجین است.
ورزشکارنماها (217-010)
من فرد اَتلِتیکو یا ورزشکارمابی نیستم. سخت ترین امتحان تمامی دوران های مدرسه ی من امتحان ورزش بود و کمترین نمره ی من در تمامی اعصار نمره ی ورزش بوده است. البته انسان چابک و فعالی ام و شاید روزانه چندین ساعتی پیاده روی کنم اما اصلا و ابدا اهل ورزش نبوده و در برهه هایی حتی فکر می کردم که ورزش کردن نوعی اتلاف وقت است وقتیکه می توانی بنشینی و کتاب بخوانی هرچند که ورزش حرفه ای عملا نوعی آسیب رساندن به سلامتی بدن است و ورزشکاران حرفه ای عمر کوتاه تری دارند.
از کار معاش به کار دل (219-010)
انسان از ابتدای راه زندگی خود رویاهایی را در سر می پروراند. علت شکل گیری این قِسم از رویاهای بعضا جاه طلبانه همان مسئله ی قدیمی طبیعت و تربیت کودک انسان است. کسی می خواهد که از مشاهیر بزرگ جهان باشد. کس دیگری می خواهد ثروتمندترین فرد دنیا شود. کسی می خواهد تاثیرگذارترین انسان روی کره ی زمین شود و چیزهای دیگری از این دست…
روزهایی که بالاخره… (223-010)
همه ی ما در طول زندگی خود به دلایل متفاوتی لحظات و یا روزهایی داریم که در آن مواقع گمان می کنیم اینجا دیگر آخر خط است. ما گمان می کنیم که دیگر جریان زندگی استمرار نخواهد یافت و برای ما زندگی دیگر بس است. ما گمان می کنیم که دیگر از عهده ی زندگی و دردها و رنج ها و غم های مرتبط با آن بر نمی آئیم. ما گمان می کنیم که دیگر همه چیز تمام شده است و امروز یکی از آن دست روزها برای من بود.
آنارشیسم (دو) (224-010)
در ادامه ی مقاله ی پیشین (با عنوان آنارشیسم یک) در اینجا به دنبال به دست دادن مصادیقی از حدود آزادی های انسان هستم. در مقاله ی قبلی اشاره شد که ارایه ی تعریفی از آنارشیسم نبایست که در اولویت فکری افراد باورمند به آن باشد زیرا که تعریف آنارشیسم آن را از ذات اصلی اش دور می سازد. من بر این باور هستم که فناوری در جهان آنارشیستی نقش مهمی را ایفا می کند.
اخلاقیات موفقیت (225-010)
موفقیت کار چندان سختی نیست. کافی است بدانیم که در چه کاری مستعد بوده و به انجام چه فعالیتی علاقمند هستیم، سپس ملاحظات دانش و تجربه ی برنامه ریزی را در آن کار به جریان انداخته و در عمل برای آن بکوشیم. این نسخه ی دو خطی اگرچه در بیان ساده است اما در عمل خیلی ها از عهده ی آن بر نمی آیند زیرا که فقط خواهان موفقیت هستند و برای اجرایی کردن آن اقدام چندانی انجام نمی دهند.
حمله ی ترس چونان نشانه ای از آغاز دوره های اختلالات خلقی (226-010)
افرادی که برای نخستین بار دچار حملات هول (پانیک) می شوند تجربه ای شبیه به تجربه ی مردن را از سر می گذراند. این اتفاق آنچنان وضعیت دهشتناکی است که در قریب به پنجاه درصد موارد منتهی به اورژانسی شدن فرد می شود. فرد باور نمی کند که احساس وحشتناکی که از سر گذرانده یک واکنش غیرعادی و غیرضروری بدن به تهدید بقاء بوده باشد. آنان خیال می کنند که مسئله جدی تر از این حرف هاست، جوریکه یا در حال دیوانه شدن بوده و یا اینکه ضمن حمله ی قبلی (یا مغزی) در شُرُف جان سپردن هستند.
نخستین مشوقین (227-010)
«جک ما»، ثروتمندترین فرد چین و یکی از ثروتمندترین انسان های حال حاضر جهان، در یکی از سخنان معروف خود می گوید (نقل به مضمون):
کلیدِ اعتماد بنفس (228-010)
اعتماد بنفس از آن دست مقولاتی است که می بایست فراموش شود تا اینکه حاصل آید. در حکایتی معروف از رقاصی نامی پرسیدند که او چگونه بدین خوبی می رقصد و او نیز در اثر فکر کردن بنحوه ی رقص خود، رقصیدن از یادش رفت! این مسئله ریشه در کیفیات روانی آدمی دارد که در صورت پرت شدن حواس از یک مسئله ی خاص، آن اتفاق بشکل بهتری رقم خواهد خورد.
منتورشیپ (229-010)
مِنتور به کسی گفته می شود که همچون یک مربی و مشاور نشان دهنده ی راه بهتر در راستای نیل به کامیابی در یک عرصه ی خاص است. منتور نه تنها مشاوری دانا و حاذق است بلکه از طرف فرد مشاوره گیرنده عمیقا مورد اعتماد و احترام است. منتور کسی است که خودش در حوزه ی مزبور پیشتر به کامیابی های درخشانی نایل آمده است.
چنین گفت نیچه (230-010)
وقتی فریدریش نیچه در کتاب چنین گفت زرتشت می نویسد «وقتی به سراغ زنان می روی، تازیانه را فراموش مکن» منظورش دقیقا چیست؟ حقا که پاسخ به این سوال درایت ویژه ای می طلبد. من نیچه را متفکری زن ستیز نمی دانم. در جای جای نوشته های او تلاش شده است که به انسان جایگاه رفیعی بخشیده شود و دراین تلاش وی، تفاوتی بین جنسیت ها لحاظ نشده است. پس جمله ی فوق که بسیار باعث سوء تفاهم شده است دقیقا به چه مسئله ای اشاره دارد؟
از ارزش ها تا رویه ها بمدد عقل و تجربه (231-010)
در رابطه با مسئله ی اخلاق در نزد آدمی (بویژه شق علمی آن) هر چیزی جز «عقل و تجربه» قصه ای بیش نیست. آدمی صرفا از طریق کانال عقل و تجربه ی خود (منظور عقل و تجربه ی انباشتی بشر در گذر دوران هاست) قادر خواهد بود که به اخلاقی بودن و یا نبودن یک فعل نایل آید. وقتی با عینک عقل و تجربه به مسایل نگاه می کنیم آنگاه این شانس را خواهیم داشت تا با جان اخلاقی مسئله مواجه و مرتبط شویم.
بازگشت به اوج (232-010)
نشانه های خوبی را شاهد هستم که نشان می دهند حال من رو به بهبودی کامل است. چیزهایی را می بینم که دلالت بر این مسئله می کنند که من در حال بازگشتن به دوران اوج خود هستم. گویا در حال رفتنم که پس از یک برهه ی تقریبا یک و نیم ساله، شوم آن چیزی که می توانم باشم.
پیله (233-010)
همه ی ما لازم است که برای مدیریت کردن کنش ها و واکنش هایمان در روابط بینافردی به برنامه ها و رویه هایی مجهز شویم. رویه هایی که گاهی اوقات از جنس بایدها و نبایدها و حتی خط قرمزها تلقی می شوند. یکی از نبایدهایی که شاید مبتنی بر مداقه های عقلانی و مشاهدات تجربی، بسیار لازم است که بدآن پایبند بمانیم مسئله ی گیر ندادن به سایر انسان ها از بهر هرگونه علتی است.
آنچه که می دانیم درست است (234-010)
شجاعت در مواجهه با افکار و احساسات اندرونی مان کلید گشایش بسیاری از قفل های بستره ی زندگی است. اینکه بدون هرگونه رودربایستی و ترس با آنچه که در اندرونی مان می گذرد، مواجه شویم. اینکه بدانیم در حال اشتباه کردن هستیم و یا کاری که انجامش می دهیم در چارچوب عقل و تجربه مان هیچگونه توجیهی ندارد.
فلسفه ی کاربردی و نقش آن در نظریه ی کار دل (235-010)
فلسفه ی کاربردی حوزه ی جدیدی است که حساب زیادی روی آن باز کرده ام. فلسفه ی کاربردی نوعی تلفیق مناسب از فلسفه و علم در راستای نیل به تحقق نظریه ی کار دل است. نظریه ی کار دل بر این باور است که فرد تنها از طریق انجام کاری که مستقیما وجهی از بابتش نمی ستاند، تاثیرگذار خواهد بود.
نظمانی (236-010)
اگر اصل تعادل را بر تمامی جنبه های زندگی حاکم کنیم آنگاه به این نتیجه ی مهم خواهیم رسید که خوب یعنی متعادل. خوب برای آنکه بد نباشد لازم است که متعادل نیز باشد. اگر چیزِ کَلاماً خوبی (مثل نظم) بشکل متعادل مورد پیگیری قرار نگیرد آنگاه ما با چیزی سر و کار خواهیم داشت که «نظم بد» قلمداد می شود.
ریشه ی فکر مهم است (237-010)
شخصیت هایی در وادی اندیشه حضور دارند که به هیچ وجه مورد تایید من نیستند. من در برخی از نوشته های غیررسمی خود به نام این افراد اشاره کرده و پس از برهه ای کوتاه نام ها را نیز پاک کرده ام. علت این مسئله این است که نمی خواهم بشکل غیرمستقیم به شهرت بی دلیل این افراد کمک رسان باشم.
اخلاقیات: رویه ها، اصول و ارزش ها (238-010)
همه ی ما لازم است که در زندگی به چندین ارزش انسانی پی برده و آن ها را در تمامی مواقع مدنظر داشته باشیم. ارزش های ما نوک هرم جهان بینی ما را می سازند. در طبقه ی وسط با اصول سر و کار داریم و قاعده ی هرم نیز مجموعه و انبان رویه ای ماست. رویه های ما لازم است که در راستای اصول ما بوده و اصول نیز به سمت ارزش های انسانی فوق الذکر نشانه می روند.
استثناء ها (239-010)
بنا بر دلایلی عمیق که در حوصله ی این بحث نیست هر قانونی استثناءهایی دارد. مثلا در قانونی می نویسیم: تمامی فلزات در دمای اطاق جامد هستند، به استثنای جیوه. این یعنی اینکه جیوه استثنای این قانون است و چیزی از درستی این قانون نمی کاهد. با عنایت به این مسئله مایلم که به یک تکنیک در ارتباطات بینافردی اشاره کنم که خودم بعنوان یکی از اصول ثانویه ی زندگی بدآن پایبندم.
کم و زیاد (240-010)
خیلی از یافته های علمی ما در سطوحی بنیادی مثلا فیزیک و شیمی قادر هستند که به ما درس هایی عمیق در باب مسایل انسانی دهند اگر و فقط اگر ما به آن سطحی از خرد و حکمت رسیده باشیم که بتوانیم تشابهات آن ها را با مسایل مرتبط با زندگی دریابیم.
سن ثبات فکری (241-010)
اگرچه انسان تا پایان عمر در بستره ی زندگی به فراگیری درس هایی تازه و تازه تر مشغول است، اما از جایی به بعد سرعت این آموختن ها بسیار کم و کمتر می شود. از سنی به بعد انسان دیگر همچون سابق بتوسط جهان شگفت زده نشده و از سر همین عدم شگفت زدگی چیزهای زیادی نیز برداشت نمی کند.
عارف و دوستان (130-003)
یک عارف در جایگاه پاسخگویی به چگونه مسایلی است؟ به جزئیاتِ نااصیل مجموعه قصه هایی که خودش از نزد خود سر هم کرده است.
دوستان مسن تر از ما (242-010)
جوانترها را توصیه می کنم که با پیرترها دوستی کنند زیرا که این دست دوستی ها درس های بسیاری برای ایشان در پی خواهد داشت. من همیشه در طول زندگی با همسن و سال های خودم ارتباط چندانی نداشتم. دوستان من یا بسیار از خودم جوانتر بودند یا که خیلی خیلی مسن تر.
یک مفلوج عصبی (243-010)
دوستی تعریف می کرد که یکی از همکارانش در جریان یک سرقت بشکل کوتاه مدت ربوده شده و ضمن تلکه شدن، لخت و عور در اطراف شهر رها شده است. گویا راهزنان با تهدید چاقو و پس از کندن لباس هایش او را چند صد متری دنبال کرده و او نیز با ترسی جانکاه پای برهنه مشغول فرار کردن بوده است.
ناظر به گذشته (244-010)
عده ی کثیری از آنانی که دل در گرو تعالی این جامعه دارند، متاسفانه از مسئله ای رنج می برند که اسم آن را سندرم «نگاهِ ناظر به گذشته» نهاده ام. اینکه فرد گمان کند که همان نگاه زرتشت، سعدی، مولوی و خیلی نام های قدیمی به زندگی برای خوشبختی فردی و اجتماعی انسان کافی است.
فلسفه ی کاربردی (245-010)
یکی از دوره هایی که شخصا چند سالی است آن را (بیشتر) بشکل خصوصی و یا بعضا کارگاه های نیمه خصوصی و جمعی برگزار می کنم، دوره ی فلسفه ی کاربردی است. فلسفه ی کاربردی یکی از شاخه های جدید دانش فلسفه است. در این حوزه تلاش می شود که نقش فلسفه در زندگی و حرفه ی افراد مورد بررسی قرار بگیرد. فلسفه این امکان را دارد که در زندگی ها و مشاغل ما نقش هدایتگر و کمک کننده داشته باشد.
زبان در خدمت رویداد (246-010)
زبان که زبان است اما این بسیار اهمیت دارد که همین زبان یگانه در راستای چه غایاتی باشد. بسیار شنیده ایم که زبان لازم است که در راستای غایات شریف به کار افتد، مثلا اینکه چیزی جز حقیقت نگوید و یا چِه و چِه. من در اینجا به دنبال این قِسم پندها و نصایح نیستم. هدف از این نوشتار اشاره به مسایلی است که زبان می تواند در خدمت آن ها قرار گیرد.
اصرار بیش از حد (247-010)
این اصلا و ابدا دور از ذهن نیست که یک انسان شریف از سر خیراندیشی و در راستای کمک نمودن به سایرین در جهت نیل به اهدافشان، اصرار بیش از حد کند.
تداعی خاطرات و احساسات (248-010)
گاهی در اثر مواجهه با یک سری از محرک ها حواس در دنیای بیرون (مشتمل بر بوها، مکان ها، رنگ ها، تصاویر، اصوات و غیره) برخی از خاطرات نهفته در ذهن ما دوباره برایمان تداعی می شوند. تداعی خاطرات صرفا به یاد آوردن یک رویداد در گذشته نیست بلکه با هر یادآوری نوعی تداعی احساسی نیز در نهاد ما رقم می خورد.
پرت کننده های حواس (249-010)
پیش می آید که در کشاکش زندگی به انجام یک یا دو فعل در بستره ی زندگی مان اعتیاد پیدا کنیم. مثلا کسی در استفاده از گوشی تلفن هوشمند خود و چک کردن پیام های دریافتی اش معتاد شود. کس دیگری ممکن است به انجام بازی های کامپیوتری و آنلاین اعتیاد پیدا کند و کلی اعتیاد ریز و درشت دیگر که خود مخاطب آگاه مصادیق زیادی را در فکر دارد.
شوک شب زمستانی دو (250-010)
زندگی کاملا تصادفی و بی خبر ما را غافلگیر می کند. گاهی این غافلگیری چونان یک شوک است که پس از دریافتش برخورد ما با جهان تغییر اساسی می کند. چهار سال پیش در فصل زمستان در یک شب سرد و بادی، زندگی شوکی به من وارد ساخت که اصلا انتظارش را نداشتم.
بررسی نظری مرض کمالگرایی (251-010)
تمامی پدیده های جهان فیزیکی پدیده هایی آشوبناک هستند. آشوب (خائوس) ذاتی هر سیستم این-جهانی است. پیشتر در مقاله ی اصل حدود آشوب اشاره کرده بودم که حدود آشوبناکی یک سیستم متناظر است با میزان عدم قطعیت در شرایط اولیه ی اندازه گیری آن سیستم مزبور.
مغز روز – قلب شب (252-010)
روز مغز است و شب، قلب. روز موقعیتی است که بایستی بمدد مغزمان به حل مسایل مشغول شده و شب نیز با استراحت، قلب خود را آرامش دهیم. من شخصا از ساعت 12 ظهر لغایت 8 عصر (شب) را «مغزِ روز» و از ساعت 12 نیمه شب لغایت 8 صبح را «قلبِ شب» می دانم. مشخصا زندگی را بنحوی سامان داده ام که کارهای فکری و فعالیت های بدنی ام را در مغز روز و استراحت را نیز در قلب شب داشته باشم.
احساسات ما، ابری یا آفتابی (253-010)
امسال زمستانِ چندان سردی نداشتیم. اما بارندگی بشکل باران بر سرمان نازل شد اما آنطور که در زمستان، بارش برف را انتظار داریم، تجربه ی برف را نداشتیم. من همواره مخاطب خبرهای هواشناسی هستم. در همین چند وقت گذشته شاهد بوده ام که بعضا پیش بینی وضع هوا اتفاقات عجیبی را برایمان نوید دهد.
کابوس گواهینامه (254-010)
اکثر دوستان من در همان سال چهارم دبیرستان برای اخذ تصدیق رانندگی شان اقدام کرده و ظرف یکی، دو ماه موفق به در یافت آن شدند. من خیلی خیلی دیر برای این مهم اقدام کردم و تا آنجاییکه به یاد دارم دانشجوی فوق لیسانس با 24 سال سن بودم که برای نخستین بار در عمرم پشت فرمان اتومبیل نشستم.
ناهید خانم (255-010)
در دوران کودکی همسایه ای زرتشی به نام «ناهید خانم» داشتیم که یک فرشته ی زمینی بود. ناهید خانم بعلت مشکلات فیزیکی گوناگونش، چاقی و اضافه وزن شدید و غیره متاسفانه خیلی بیشتر از سنش پیر بنظر می رسید. ایشان از خانواده ی بسیار خوبی بودند اما پس از انقلاب 57 بخش زیادی از ثروت خود را از دست داده و با دختر و نوه اش در یک خانه ی استیجاری به سختی روزگار سپری می کردند.
فراموشی درس های زندگی (256-010)
انسان موجود فراموش کاری است. اگرچه این فراموشکاری اساسا چیز بسیار خوبی است اما هر چیز خوبی نیز بدی های خاص خود را دارد. فراموشکاری سبب می شود که یک درسِ آموخته را فراموش کرده و در نتیجه دوباره (و شاید هم چندباره) خود را در معرض ابتلاء قرار دهیم. ابتلاء دردناک است.
فیلسوف و پرسش هایش (257-010)
ما در زندگی با سوال های بسیاری مواجه هستیم. البته در جهان سوالی وجود ندارد. این ذهن ماست که سوالات را می پرسد و می سازد و به وجود می آورد. ذهن ما خالق سوالات است. آنگاه این مسئولیت را نیز برعهده می گیرد که بخواهد به سوالاتی که خودش خلق نموده است، پاسخگو باشد.
هضم خوراک های بلعیده (258-010)
ما آدمیان آنچنان بسرعت درس ها را فرا نمی گیریم. ما خیلی سریع نیستیم. برای آنکه درکی از آنچه که بلعیده ایم پیدا کنیم لازم است که بر مسئله ی قورت داده مان بخوابیم، دقیقا همچون مار بوآ. این مار شکاری را می بلعد که بسیار بسیار بزرگ و غیرقابل تصور است. آنگار لازم است که از سر بلعیدن این شکار غول آسا بی تحرکی چشم گیری پیشه کند تا خوراکِ بلعیده به فراخور نیاز بدنش هضم و جذب شود.
سرحدات (259-010)
عده ای می گویند که زندگی جنگ است. تمام زندگی همان چیزی است که تنازع بقاء نامیده می شود. عده ای دیگر می گویند که زندگی بازی است. بایستی که قوانین بازی را یاد گرفت و آن ها را در راستای برنده شدن به کار انداخت. جالب است که این گروه ها بر برداشت خود از زندگی پافشاری فراوانی دارند. مثلا عده ی «بازی باور» خود را مثبت نگر دانسته و عده ی «جنگ باور» را به منفی نگری متهم می کنند.
شکارچی نظم های بَد (260-010)
در نوشتار جهان بینانه ی «نظم خوب – نظم بد» نشان داده ام که نظم از آن حیث که نظم است، لزوما چیز خوبی نیست و فقط یک نظم متعادل، یک نظم خوب است. اگر در زندگی به رویه های اجرایی مان (فرآیند و فعالیت هایی که پایبندی به آن ها ضامن حیات اخلاقی و بدون آشوب ماست) نگاهی بیاندازیم، خواهیم دید که متاسفانه تعدادی چند از رویه ها و حتی اصولمان تجلی نظم های ناخوب و یا حتی بد در زندگی هستند.
اگر عاملم، آنگاه قائلم (262-010)
عمده ی افراد با عبارات شرط لازم و شرط کافی آشنا هستند. عبارتی در زبان فارسی وجود دارد که می گوید «لازم است، اما کافی نیست!» حتی عوام نیز بعضا از این عبارت در سخنان خود بهره برده و این نشان می دهد که ایشان نیز درکی نسبی از این عبارات تخصصی حوزه ی فلسفه دارا هستند. من در اینجا قصد دارم که در ابتدا خیلی کوتاه این مسئله را بشکل فلسفی مورد واکاوی قرار داده و سپس آموزه های مربوطه را به مسئله ی اخلاق در زندگی ربط دهم.
وسیله هدف نشود (263-010)
وسیله یک چیز است، اما هدف چیز دیگری است. وسیله مسیری است که بمدد آن و یا از طریق آن می توان به یک هدف خاص نایل آمد. مثلا لیوان وسیله ای است که می توان با آن نوشیدنی های مایع را به راحتی مصرف نمود و یا قاشق وسیله ای است برای گذاشتن خوراک بشکل پسندیده در دهان.
تفسیری از عقل و تجربه (264-010)
به مثابه یک جهان بینی دانش محور، «جهان بینی من» تفسیری از عقل و تجربه ی بشری است. عقل و تجربه مسایلی کلی و (در ساحت سخن) ذاتا نظری هستند، پس آن ها به تنهایی گره گشای چیزی نیستند. آن ها لازم اند، اما کافی نیستند. این کمال در گرو ارایه ی تفسیری سازگار از آن هاست، تفسیری که دوباره بمدد خودِ عقل و تجربه به دست آمده باشد.
آن یکی هم رویه است (265-010)
شاید پیش بیاید که در حین تحلیل رویه های رفتاری خود به این مسئله باور پیدا کنیم که برخی از رویه های ما ظاهرا در تضاد با یکدیگر بوده و نظام رویه ای ما دچار استاندارد دوگانه و ناسازگاری درونی است. مثلا فردی تمایل دارد که در حین فکر کردن سکوت کرده و بنشیند و از سر تکرار این مسئله پی می برد که گویا سکوت و نشستن رویه ای برای تفکرات اوست.
از شنبه، یک اقدام انگیزشی (266-010)
این یک رسم کلامی است که افراد برای نیل به آرزوهایی که تحقق شان به انجام اموری عملی نیازمند است، انجام آن امور لازمه را به شنبه ی هفته ی آینده، ابتدای ماه و سال بعد و یا تولد فلان سالگی شان موکول کنند و بگویند که از آن تاریخ و مکان خاص به انجام این کار اِبرام خواهم ورزید.
نظم ظاهری – بی نظمی باطنی (267-010)
وقتی ما می گوئیم «5 سال و 7 ماه و 9 روز» عملا در حال بیان یک بازه ی زمانی نادقیق هستیم. صورت عبارت فوق غلط انداز است زیرا که در ظاهر بسیار دقیق به نظر می رسد، اما در باطن اصلا و ابدا اینگونه نیست. اینگونه نیست زیرا که خودِ یکای سال یک یکای نادقیق است زیرا که سال ها از نظر تعداد روز با یکدیگر توفیر دارند.
قایل بودن و عامل بودن: دو روی سکه ی جهان بینی (268-010)
قایل بودن و عامل بودن به یک جهان بینی دو روی یک سکه هستند. این دو با یکدیگر رابطه ی مکملی داشته و هر دو به یک اندازه مهم اند. اگرچه این دو با یکدیگر رابطه ی دوسویه نداشته یعنی اینکه می توان به یک جهان بینی قایل بود اما عامل به آن نبود (اما برعکس آن همواره صادق است یعنی اینکه اگر به یک جهان بینی عامل هستیم، حتما و حتما به آن قایل نیز هستیم) اما بصِرف عامل بودن هم نباید نظرمان از قائلیت به آن پرت شود زیرا عامل بودن دایمی نیست (برخلاف روابط منطقی فوق الذکر).
فروع در مقام اصول (269-010)
گاهی پیش می آید که اصل و فرع چیزها را با هم اشتباه بگیریم. مثلا به یک مهمانی دعوت شده ایم که پس از سال ها دوستان قدیمی با یکدیگر دیداری تازه کنند، اما در همان مجلسِ دوست داشتنی، ما گیر می دهیم که چرا مثلا در سوپ من مو پیدا شده و یا اینکه جاپارک برای ماشین مان در نظر گرفته نشده است.
آموزشگاه جهان (270-010)
غالبا (در بیش از هشتاد درصد موارد) افراد همان چیزی می شوند که با آنان تا شده است. اگر کسی مورد ظلم واقع شود (بشکل دایمی و در خلال دوره های اولیه ی زندگی) با احتمال بالایی، فرد ظالمی خواهد شد. او ظالم خواهد شد زیرا در همان دوره های مظلوم واقع شدن، رسیدن به درجه ی ظالم بودگی در جهت رهایی جُستن از آن سرنوشت شوم (مظلوم بودگی) ایده آل همیشگی وی بوده است.
کمال از مسیر تفاوت های برحق (271-010)
ما قرار نیست که شبیه به دیگران باشیم. حقا که اصالت از آنِ واقعیتِ تک تک ماست. این نوعی نگرش مستبدانه است که جامعه می طلبد انسان ها را شبیه به یکدیگر سازد. ما گول این اقدامات جوامع انسانی را خورده و فردانیت اصیل و واقعی خویش را فدای خوشایندهای اجتماع می کنیم. این رویکرد از اساس غلط است.
آشوب و بِسامانی (272-010)
نظم و بی نظمی، آشوب و بِسامانی، چپ و راست، بالا و پایین… این ها محصول یک نگاه ثنوی به جهان پیرامونی هستند. اما چرا ما اینگونه می نگریم؟ دلیل آن چندان مهم نیست؛ شاید این مسئله ریشه در مغز چاک خورده و دو نیم کره ای ما داشته باشد شاید هم نه! حقا که مغز ما بمدد دو نیمکره کامل می شود. آنگاه این مغزِ از وسط شکافته می خواهد که همین کیفیت شکاف و انفکاک را به جهان بیرونی اضافه کند.
خوشبختی انتخابِ ماست (273-010)
آدمیزاد مادامیکه زنده است، «داشته هایش» بیش از نداشته هایش است. از این رو خوشبختی سرنوشت ما نیست، بلکه انتخاب ماست. ما انتخاب می کنیم که خوشبخت باشیم و یا اینکه برعکسِ آن، نباشیم.
دستاورد این پایبندی (274-010)
وقتی که در زندگی در قالب جهان بینی جمعی و یا شخصی خودمان به یک سری اصول و رویه ها پایبند هستیم، همواره لازم است که بررسی کنیم تا ببینیم که دستاورد این پایبندی برای ما چه بوده و چه هست. جهان بینی ما زمانی یک جهان بینی سازگار با واقعیت و حقیقت زیست جهانمان تلقی می شود که عملا پایبندی به آن منتهی به رقم خوردن اتفاقاتی خوب در بستره ی زندگی ما شود. اگر این پایبندی دستاوردی در بهبود وضعیت هستی شناختی ما نداشته باشد، آنگاه لازم است که در جهان بینی خود تجدید نظر کنیم.
اصل مراقبه ی تشریفاتی و زایش هر روزه (275-010)
مراقبه و نقش آن در تندرستی و رواندرستی یک نقش مستند و مستدل علمی است. ما بشکل علمی می توانیم نشان دهیم که آدمی جوری تکامل یافته است که برای بهبود وضعیت جسمانی و روانی خود نیازمند انجام مراقبه باشد. من این مسئله را چونان یک فَکت علمی در نظر گرفته و نوشتار پیش رو را ادامه می دهم.
حرف مُفت (276-010)
در سطح جامعه با افرادی مواجه می شویم که از مشکلات کوچک و بزرگی در زندگی خود رنج می برند. البته که ما نیز از این قاعده مستثنی نبوده و مایی که ایشان را انتقاد می کنیم، خودمان نیز با مشکلاتی در حال دست و پنجه نرم کردن هستیم. بکرات وقت هایی پیش می آید که در سطح روابط اجتماعی (بویژه در ارتباط با غریبه ها) مورد کم لطفی قرار گرفته و بتوسط ایشان قضاوت شده و یا مضروب بی احترامی های کلامی و رفتاری شان شویم.
معجزه ی کمک (277-010)
معجزه ی زندگی یکدیگر باشیم. گول ظاهر بعضا شاد دیگران را نخوریم. هر انسانی عمیقا به درک و توجه سایر انسان ها نیاز دارد. ما اگر افلاطون هم باشیم یعنی این دانش و مهارت را داشته باشیم که آسیب های زندگی و سختی های مرتبط با آن را بشکل کاملا موشکافانه مورد واکاوی قرار دهیم، باز اگر در جمعی از انسان ها قرار بگیریم که درگیر رقابت های ناسالم با یکدیگر بوده و یا اصلا همان خودِ خودِ انسان واقعی با تمامی کم و کاستی هایش باشند، دچار به هم ریختگی خواهیم شد.
اندک اندک (278-010)
من روزانه یک صفحه می نویسم و این نوشتن وقت چندانی از من نمی گیرد، نهایتا یک ربع ساعت. یک ربع ساعت کسر بسیار کوچکی از تمام ساعات بیداری روز است. مدت زمانی که اصلا به چشم نمی آید اما همین اندک زمان در طولانی مدت نقش بسزایی ایفا می کند.
کمک کنیم (279-010)
کمک به سایرین، کمک به خویشتن است. این را از آن جهت نمی گویم که مثلا در حین کمک به دیگران دچار شادی و بهجت اندرونی شده و این پاداش ما تلقی می شود. نه! این رویکرد اگرچه رویکرد درست و لازمی است، اما رویکردی کافی نیست. من دقیقا به این نکته اشاره دارم که کمک به دیگران، کمک به خودمان نیز تلقی می شود.
کمالِ ناجهانی (280-010)
از ساعت 11 دیشب درگیر سرگیجه، ضعف و حالت تهوع آزاردهنده ای شده ام. علت این مشکل را نمی دانم اما حالاتم شبیه به زمان هایی است که از مسمومیت غذایی رنج می برم. البته جز خوراک خانگی چیز دیگری مصرف نکرده ام و همین بر تعجب من از بروز این کسالت می افزاید.
فلسفه و وضع بشر (281-010)
مصاحبه ای با اینجانب در باب فلسفه و وضع بشر
دروازه های خوشبختی (282-010)
پیش می آید که در جریان زندگی، در اثر تفکر و تعمق، به درست بودن مطلبی در زندگی خود واقف می شویم، اما اشتباها عمل به آن فعل درست را به آینده ای نامشخص موکول می کنیم.
برداشت ما از عقل و تجربه (283-010)
عقل و تجربه امکاناتی نزد آدمی هستند. عقل محصول تکامل مغز انسان است و آن را می توان رفتار حل مسئله به آن شکلی که در علم رفتارشناسی مورد بررسی قرار گیرد، در نظر داشت. تجربه نیز همان زندگی حواس محور ماست. اینکه حواس پنجگانه ی خود را با جهان بیرونی درگیر ساخته و از سر این درگیری داده هایی را فراهم کرده و متعاقبا رفتارهایی را می آموزیم.
بازه مهم است و نه راس (284-010)
پیشتر در نوشتارهای گوناگونی اشاره کرده بودم که در بحث برنامه ریزی بهتر است که برای بازه ها برنامه ریزی کنیم و نه برای راس ها. مثلا برای خواب شبانه ی خود، اگر مایل هستیم که بمدت حداقل 8 ساعت بخوابیم، این تولرانس و اجازه را به خود بدهیم که در بازه ی یازده شب لغایت یک بامداد به بستر رفته و صبح هنگام نیز در بازه ی بین هفت تا نه صبح از خواب برخیزیم. این نگرش بسیار صحیح تر از آن است که مثلا با خود بگوئیم «من هر شب راس ساعت 11 به بستر رفته و راس ساعت 7 صبح از خواب بلند می شوم».
عآح و چهارشنبه سوری ققنوس (285-010)
چهارشنبه سوری اگرچه بر اساس تعریف همیشه در شبِ آخرین چهارشنبه (سه شنبه شب) سال رقم می خورد اما تاریخ آن بشکل هرساله فرق می کند. مثلا پارسال چهارشنبه سوری بیش از یک هفته از آغاز سال نو فاصله داشت، اما امسال فقط دو روز! من نزدیک بودن چهارشنبه سوری به پایان سال را بیشتر ترجیح می دهم زیرا که شادی آن به شادی سال نو متصل می شود.
کمالِ شدنی (286-010)
آنچه که هست، مداوما می شود. شدن یعنی رشته ای از بودن ها و نبودن های متوالی. پس شدنِ دایمی منتهی به بودنِ دایمی می گردد. آن چیزی که هست، مداوما هست و نیست می شود. این قانون طبیعت است. به وجود می آید و می رود. وجود مداوما نیست شده و دوباره هست می گردد. هیچ چیزی ثابت نیست.
رویه ی تولرانس و پایان انقلابات جهان بینانه (001-011)
جدیدا بر آن شده ام که هر سال یک رویه ی مهم را بعنوان رویه ی سال معرفی کرده و تا پایان سال، انجام آن را بشکل دقیق و جدی دنبال کنم. رویه ی 35 یعنی رویه ی 35 سالگی من، چیزی که اسم آن را «رویه ی تولرانس: پایان انقلابات جهان بینانه» گذاشته ام. اما چرا پایانِ انقلاب؟ مگر نه اینکه انقلاب از ریشه ی قلب، اتفاق خجسته ای است که می تواند برای ما رقم زننده ی تمامی آن چیزهایی باشد که مدت ها خواهان آن ها بوده ایم؟!
سن گرایی و مسن هراسی (002-011)
چند سال پیش در یک موسسه ی انتفاعی خصوصی جلسه ای داشتم. محل موسسه داخل یک خانه ی ویلایی قدیمی در مناطق نسبتا شمالی تهران بود. هنگامیکه در حیاط را برای من گشودند، شاهد بودم که آقایی تقریبا شصت ساله با عصبانیت تمام در حال گشودن درهای شیشه ای پشت سر هم در فضای لابی بود که خود را به حیاط برساند.
پسانوگرایی (003-011)
مدرنیسم برای سنت در زمان خودش نوعی آنتی تز محسوب می شد. سپس بعلت شایستگی های اصلی این رویکرد به جهان، این مدل فکری در جایگاه تز نشسته و دیگر حقانیت خود را فارغ از هرگونه مواجهه با هر رویکرد دیگری پیدا نمود.
کاهش تعصب در دوره های بی ثباتی اقتصادی (004-011)
اگرچه بطور عرفی صاحبنظران بر این باور هستند که ثبات اقتصادی سبب می شود که توده ها به دنبال آزادی های اجتماعی بیشتر باشند و از سر آزادی های اجتماعی در میات مدت به دنبال آزادی های سیاسی نیز روند، اما من در اینجا قصد دارم نشان دهم که علاوه بر گزاره ی فوق، مواردی نیز وجود دارد که عدم ثبات اقتصادی سبب می شود که توده ها در برابر جریان های جدید آزادی های اجتماعی و سبک های زندگی گونه گون مقاومت کمتری نشان دهند.
آناتالیسم: آنتی ناتالیسم غیررادیکال (005-011)
آنتی ناتالیسم را در زبان فارسی «زایش ستیزی» ترجمه کرده و اخیرا نیز زیاد بر زبان ها افتاده است. اما من شخصا این ترجمه را نمی پسندم زیرا که پسوند «ستیزی» در آن، بار معنایی بیش از اندازه منفی داراست. البته آنتی ناتالیسم خود رویکردی رادیکال و افراطی است، اما این ترجمه بی شک بر این بار معنوی رادیکال افزوده است.
علم در تقابل با علمی – تخیلی (006-011)
متاسفانه عده ای که از قوای تخیل نسبتا خوبی برخوردار هستند، معمولا علم و مسایل علمی – تخیلی را با هم خلط می کنند. آنان در اثر حضور واژه ی مشترک «علم» گمان می برند که هرآنچه به فکرشان خطور کرد و تا حدودی به ایده های علمی شبیه بود، پس آن فکر بنوعی علم است. اما خطاب به این عزیزان لازم به ذکر است که وادی سایِنس (علم)، وادی سایِنس-فیکشِن (علمی – تخیلی) نیست.
پرده ای از تفکرات یک کمالگرا (007-011)
کمالگرایی چونان یک اختلال شخصیتی (OCPD) عوارض جانبی بسیاری دارد که از میان آن ها می توان به سه مورد از مهمترین شان یعنی اضطراب، افسردگی و وسواس اشاره نمود. فرد کمالگرا تحت تاثیر اختلالش (و همچنین عوارض فوق الذکر منتج از آن)، دچار افکاری وسواسی است که هر آینه بر اضطراب و افسردگی اش می افزاید.
عبور از مخالفت ها (008-011)
مستندی تماشا کردم از وضعیت یاری خواهان در یک آسایشگاه روانی در افغانستان که در سخت ترین شرایط، در آن مرکز نگهداری می شدند. در بین ایشان دو نفر از دو جبهه ی مخالف (مجاهدین و طالبان) حضور داشتند که در بیرون و در زمان سلامتی دشمنان هم بودند، اما در آسایشگاه به بهترین دوستان هم تبدیل شده و ساعتی دوری هم را تحمل نمی کردند. در آنجا بود که فهمیده بودند تفاوت در ایدئولوژی پشیزی در برابر عظمت مسئله ی انسانیت و حیات ارزشی ندارد.
سگ (009-011)
نام عبارت آشنای «انتخاب طبیعی» زیاد به گوشمان خورده است، اما عبارت «انتخاب مصنوعی» عبارت چندان نام آشنایی نیست. انتخاب طبیعی مکانیسمی است که از طریق آن گونه ها بشکل طبیعی متنوع شده و در گذر زمان فرگشته می شوند. انتخاب مصنوعی نیز تقلیدی از این همین جریان طبیعی است با این تفاوت که آدمی در تحقق آن نقش اساسی دارد. برای روشن شدن مطلب به یک مثال مهم می پردازم.
همذات پنداری (010-011)
فروید در آراء روانکاوانه ی خود از مفهومی پرده بر می دارد که در زبان انگلیسی آن را Identification می نامیم. این عبارت در زبان فارسی به همزادپنداری ترجمه شده است و منظور از آن تلاش ناخودآگاه فرد در تبدیل شدن و یا شبیه شدن به افرادی است که ایشان را «مورد تایید» خود دارد.
در باب علیت و وضعیت بدیهی آن (011-011)
برای ما که تماما بشکل علی به جهان نگاه می کنیم، جهانِ بدون علیت ایده ای فهم ناپذیر است، اما دیر یا زود به این مسئله پی خواهیم برد که علیت واقعیت ندارد. من در نوشتارهای گوناگونی به این مسئله پرداخته ام که علیت در جهان وجود ندارد بلکه کیفیت علی چیزی است که ذهن آدمی به جهان بیرون از خود می بخشد.
رواندرستی و شادی (012-011)
در ابتدای بحث یک مثال عامیانه می زنم تا اکثر خوانندگان به جان مطلب پی ببرند. اگر کسی پول داشته باشد اما شاد نباشد یک فرد شکست خورده است، اما در عوض اگر کسی شاد باشد، اما پول نداشته باشد؛ یک فرد کامیاب خواهد بود. حال خوب روانی ما یا آن چیزی که من آن را رواندرستی (سلامت روان) می نامم از مهمترین دارایی های ما قلمداد می شود. رواندرستی همچون تندرستی یک نعمت بی قیمت است.
فوبیا (013-011)
در علم روانشناسی «فوبیا» واژه ی سنگینی است و برای قماشی از ترس های غیرمنطقی فلج کننده استفاده می شود. مُراد از عبارت فلج کننده «فلج حسی – حرکتی» نیست، بلکه دلالت کننده بر نوعی استرس است که سبب می شود عملکرد فرد در مواجهه با چیزها و یا موقعیت های خاص اُفت جدی کند.
کهکشانی در ماهی تابه (014-011)
امروز آزمایش ساده اما مهمی به انجام رساندم که از نتیجه ی آن بشکل نظری مطلع بودم اما این تمایل را داشتم که نتیجه را در عمل نیز شاهد باشم. همانطور که گفتم آزمایش مزبور، آزمایش ساده ای است.
ایران سیلابی (015-011)
این روزها ایران درگیر سیلاب هاست. میزان بارش در چند هفته ی گذشته به نسبت تمامی دوران های قبل بی سابقه بوده است. بنا بر دلایل گوناگون، خسارت های این سیلاب های اخیر بسیار بسیار بیشتر از آن چیزی است که در شرایط اصولی بتوان انتظارش را داشت. سوای تمامی این قبیل تحلیل ها آنچه که از نظر انسانی ذهن مرا به خود مشغول داشته است، غم افرادی است که خود و یا زندگی شان دستخوش ویرانی قرار گرفته است.
تنوع (016-011)
تنوع با معنی عام آن برای همگان مفهومی آشنا و جاافتاده است، از این رو در اینجا وقت خود را به توضیح آن اختصاص نخواهم داد. تنوع نقش بسیار مهمی در مسئله ی سلامت روان ایفا می کند. بدون تنوع جریان زندگی به جریانی کسالت بار مبدل شده و از سر این تبدیل آسیب های جدی به رواندرستی فرد وارد خواهد آمد.
ارزش حیات اصیل (017-011)
جایزه ی نوبل اختراع انسان هاست. دانشگاه کِیمبریج و نفس فارغ التحصیلی از آن اختراع انسان هاست. پول و موقعیت اجتماعی اختراع انسان هاست. خیلی چیزهای دیگری هم که شاید برای عموم مردم جذاب باشند، اختراع انسان ها هستند. چیزهایی که ما اختراع کرده ایم نبایستی که در جایگاهی قرار بگیرند که ما خوشی، آرامش و شادی خود را به آن ها منوط کنیم.
گزینش تنهایی (018-011)
اگر کسی نتواند که از تنهایی خود لذت برد، آنگاه از هیچ جمعی نیز لذت نخواد برد زیرا که بودنش در جمع ها از سر فرار از خویشتن است و آنکس که از خویشتن فرار می کند، برای کسی جذاب نخواهد بود. انسان محکوم به تنهایی است و دیر یا زود لازم است که مهارت کنار آمدن با آن را بیاموزد.
هنر اجتناب (019-011)
وقتی به قصه ی زندگی انسان ها گوش می دهم، در می یابم که همگی شان در زندگی رنج های بسیاری را تحمل نموده اند. رنج ها و مشقت هایی که پس از گذشتن شان عمده ی مردمان به نالازم و بیخودی بودن آن ها اعتراف می کنند. گویا ما آدمیان قربانی رنج های نالازم در زندگی هستیم. رنج هایی که بعضا از سر اشتباهات خود ما به وجود می آیند و نتیجه شان تا مدت هایی مدید احساس می شود و شاید از جایی به بعد کار چندانی نیز در رابطه شان نتوان انجام داد.
اشتباهی به نام افراط (020-011)
هر چیزی افراطی، غلط است. پی بردن به این اصل کار چندان سختی نیست. از آنجاییکه زندگی یک پدیدار پیچیده و مرکب است، از بخش های گوناگونی تشکیل یافته که هر یک با توجه به وزن تاثیرگذاری شان لازم است که مورد تکریم و توجه قرار بگیرند.
پلاک طلایی (021-011)
بر روی جلد سررسیدی که نوشتارهای امسال را می نویسم {دفتر یازدهم (35)} یک مستطیل پلاستیکی بسیار بدرنگ و بدقواره وجود داشت که در همان لحظه ی خریدن سررسید بدجوری در ذوق من زده بود. با خود گفتم که کدام فرد بدسلیقه ای این طرح را برای جلد این سررسید زیبا انتخاب کرده است. اما از آنجاییکه کیفیت سررسید در تمامی جنبه های دیگر مورد نظر من بود، علیرغم این فاجعه ی طراحی، آن را خریداری نمودم.
نرسیدن ها (022-011)
بعضا عدم تحقق رویاهای ما در زندگی به نفع ماست، بنحویکه احتمالا چیزی بزرگ تر از آنچه که خواهان آن بوده ایم، نصیب ما شود. فهم این نکته یک مثال عالی از کاربرد خرد در زندگی است. اما چگونه؟ با یک مثال از زندگی خود ادامه می دهم.
بی حُب و بُعض (023-011)
انسان بنابر طبیعت خود همواره به دنبال چیزی در حال رفتن است. ما انسان ها دقیقا همچون مورچه های کارگر (که همیشه به دنبال جمع آوری آذوقه هستند)، به دنبال چیزی هستیم، حالا این چیز می تواند پول و بهره مندی های مالی باشد و یا دانش، اعتبار اجتماعی و بهره مندی های غیرمادی و معنوی (که البته متاسفانه اکثریت مردم فقط به دنبال همان شق نخست یعنی بهره مندی های اقتصادی اند).
معجزات زندگی من (024-011)
تا بدین جای کار در زندگی من به تعداد دو جین معجزاب عجیب و غریب رخ داده است. رویدادهایی که هرگز با عقل و تجربه ی بشری قابل تبیین نیستند و بنا بر ملاحظاتی که دارم این امکان وجود ندارد که آن ها را تعریف کنم. این معجزات در زندگی تک تک ما انسان ها رقم خورده و این تنها هوش، ظرافت و نکته سنجی ماست که بخواهیم آن ها را دریافته و چونان منابع الهام دایمی در زندگی خود مدنظر قرار دهیم.
المپیاد (025-011)
سوالی که بعضا مطرح می شود این است که چرا علیرغم درخشش نسبی دانش آموزان ایرانی در المپیادهای علمی، دانشجویان ما موفقیت چندانی در المپیادهای دانشجویی ندارند؟ بی شک فاکتورهای زیادی در این مسئله دخیل بوده و من سعی می کنم که در اینجا به پاره ای از آن ها بشکل تیتروار اشاره کنم.
کلاسیک های مدرن: در پیرامون سبک من (026-011)
قبلا به این موضوع اشاره کرده بودم که کارهای من در زمره ی آثار کلاسیک مدرن طبقه بندی می شوند و این یعنی اینکه اگرچه در عصر کنونی نوشته می شوند اما جوری تهیه شده اند که برای همیشه (یعنی برای برهه ای طولانی در آینده) خوانده شوند.
مصنوع انگاری (027-011)
یکی از ایرادات بسیار جدی عده ای از محققین و حتی عوام جامعه، داشتن نگاه «مصنوع انگارانه» نسبت به تمامیت جهان است. این نگاه محصول نوعی تعمیم و بسط نادرست ایده هاست. بعنوان مثال هنگامیکه ما به یک کوزه نگاه می کنیم، بنا بر تجربه در می یابیم که این کوزه نوعی مصنوع بوده و بی شک صانعی دارد زیرا که در جهانی که کوزه ها وجود دارند، بی شک کوزه گران هم حضور خواهند داشت.
کمند وسواس (028-011)
کمند وسواس کمندی طویل و قدرتمند است که خود را سفت و سخت به دور چیزهای گوناگون می پیچد. این ساده اندیشی است که گمان کنیم وسواس فقط موضوعاتی محدود را آماج حملات خود قرار می دهد، بلکه برای آنکس که از اختلال وسواس در رنج است (چه این اختلال روان رنجوری OCD باشد و یا اختلال شخصیتی OCPD)، این خطر وجود دارد که او به هر چیزی حالت وسواسی پیدا کند.
نه به انقلاب: خط، بازه، رویه (029-011)
در نخستین نوشتار این دفتر اشاره کردم که گاهی در رابطه با مسایل مهم زندگی بویژه مقوله ی جهان بینی اقداماتی انقلابانه از ما سر می زند بنحویکه مثلا در یک شب می خواهیم که تمام رویکرد خود به فلان چیز و یا بهمان موضوع را با رویکرد دیگری جابجا کنیم.
اعتماد بنفس (030-011)
بعضا از من پرسش می شود که «چگونه می توانیم اعتماد بنفس خود را بهبود ببخشیم؟» در پاسخ به این پرسش که در این دوره زمانه پرسش عده ی زیادی از افراد است، من سه نکته ی کلی را مطرح خواهم کرد:
سیر حکمت در اروپای فروغی (031-011)
محمدعلی فروغی در کتاب مشهور سیر حکمت در اروپا جزء نخستین افرادی است که محققین ایرانی را با چهره های جدید فلسفه در جهان آشنا می کند. این کتاب مشتمل بر دو بخش (جلد) است. در بخش نخست، او از چهره های فلسفی یونان باستان آغاز نموده و تا دکارت فیلسوف فرانسوی و کتاب مهمش یعنی کتاب «گفتار در روش» کار را استمرار می دهد و ترجمه ی این کتاب را از فرانسوی خود انجام داده و گویا علت غایی برای نوشتن همین کتاب (سیر حکمت در اروپا) ترجمه ی گفتار در روش بوده است.
آمپریسم بریتانیایی (032-011)
در روزهای گذشته دوباره این فرصت دست داد که خود را مستغرق بیوگرافی فلاسفه ی مهم تاریخ بکنم و انتخاب من در این دوره ی اخیر، فلاسفه ی تجربه گرای بریتانیایی بودند، یعنی چهره هایی مشتمل بر جان لاک، جورج بارکلی و دیوید هیوم؛ و از میان این چهره ها، بزرگ ترینشان یعنی هیوم نظر مرا بیش از پیش به خود جلب نمود، چهره ای که بیش از آن دو نفر دیگر این نحله ی فلسفی را به اوج رسانده ولی بیرحمانه مورد کم لطفی هم عصران خود قرار گرفته است جوریکه حتی از داشتن یک کرسی مدرسی محروم مانده است.
اخلاق ورزشی (033-011)
در یکی از جلسات درس گفتارهای حوزه ی اخلاق، یکی از حاضرین از من پرسید که منظور از عبارت اخلاق ورزشی چیست؟ در آن جلسه من به او گفتم که این عبارت ربط چندانی به حوزه ی اخلاق نداشته و بیشتر یک عبارت عامیانه در وصف نوعی رویکردهای رفتاری مردمان است. اما در اینجا قصد دارم که با ذکر یک مقایسه این تعریف را کامل کنم.
روان زنی (034-011)
مطمئنا برای عده ی زیادی از مردم عادت خودزنی یک رویدا عقلا و تجربی، غیرقابل دفاع است. تقریبا همه می دانیم که صیانت از جسم یک باید غریزی – وجدانی بوده و خلاف آن به هیچ نحوی از انحاء قابل پذیرش نیست، اما پس چرا عادت روان زنی تا بدین حد رایج است؟ آدمی به غلط روان را مسئله ای بی اهمیت تر از جسم انگاشته و در نتیجه ی این پندار غلط چندان به روان خود اهمیت نمی دهد.
گری واینرچاک (035-011)
«گری واینرچاک» یک سلبریتی اینترنتی است. عمده ی فعالیت های او علاوه بر مدیریت کسب و کار خانوادگی شان، ارایه ی پند و اندرزهایی در باب دیجیتال مارکتینگ است. گری فرد خلاقی است و همچنین فردی متفاوت. خیلی از رویکردهای او مورد تایید قشر محافظه کار جامعه (بویژه محافظه کاران عرصه ی کسب و کار) نیست.
نفرت یعنی درگیری دایمی (036-011)
شخصا دو خواهر را می شناختم که نفرتی بی بدیل از یکدیگر داشتند. این نفرت بویژه از سوی خواهر کوچکتر در حق خواهر بزرگتر بود، جوریکه خواهر کوچکتر به هیچ وجه حاضر به بخشش خطاهای خواهر بزرگتر نبوده و همواره به دنبال راهی برای انتقام گرفتن از بابت ظلم ها و خطاهای او بود. در جریان زندگی، خواهر کوچک به سمت هنر کشیده شد و در این اثنا به مجسمه سازی نیز پرداخت.
تمامِ پوچی تمام (037-011)
انسان ذاتا (یعنی غریزتا و بشکل فطرتی و وجدانی) موجودی کمالگراست. این کمالگرایی یعنی اینکه او می خواهد مسیری را که در آن قرار گرفته متعادل ساخته و از سر این تعادل به بقای خود کمک رسان باشد. ما خواهان کمال هستیم زیرا که کمال همان تعادل معطوف به بقاست.
اَنویزیبیلیته (ناپیدایی) (038-011)
انسان موجودی ذاتا اجتماعی است. ما در اجتماع به دنیا آمده، رشد کرده و به تعالی می رسیم. اکثر آنچه که کامیابی های بشری نامیده می شوند، کامیابی هایی هستند که یک پایه ی مهم آن ها اجتماع است، یعنی کامیابی هایی که چونان خدماتی در حق سایر انسان ها تلقی می شوند. بدون دیگران ما چندان بهره مند از خصلت تعالی نخواهیم بود. تعالی آن چیزی است که خود را در حق اجتماع نشان می دهد.
رویه ی خست (39-011)
همه ی ما برای مدیریت کنش ها و واکنش هایمان در زندگی سوای ارزش ها و اصولی که بدآن ها مجهز شده ایم و شاکله ی جهان بینی ما را می سازند، رویه هایی شخصی نیز داریم. این رویه ها مجموعا آن چیزی است که سبک زندگی و سبک عملکردی ما را تشکیل می دهند. این رویه ها قرار است که برای انجام امور زندگی کمک رسان ما باشند بنحویکه در موقعیت ها بطور ناخودآگاه به کار افتاده و ما بدون وقت کشی آن ها را در راستای حل و فصل امور به خدمت بگیریم.
ابعاد دیگر زمان در نظریه ی ریاضیات طبیعی دی داد (040-011)
قریب به یک دهه ی پیش، من در نظریه ی ریاضیات طبیعی خود نشان داده ام که ما در یک جهان حداقل 16 بعدی هستی یافته ایم. 12 بعد از این جهان مربوط به ابعاد مکان بوده و 4 بعد از این ابعاد نیز مربوط به زمان هستند. به این ترتیب جزء نخستین محققینی بودم که به ابعاد بالاتر زمان فکر کرده ام تا بدین طریق توانسته باشم که مشکلات مربوط به این ایده ی باستانی را حل کنم.
اگر الان نه، پس کِی (041-011)
«اگر الان نه، پس کِی؟» رویه ای است که برای داشتن یک زندگی اخلاقی تر و در نتیجه ی آن شادتر آن را اقتباس کرده ام. در خیلی از مواقع پیش می آید که فرصت شاد بودن و یا اصلاح خصلت نادرستی از خود را پیدا کنیم، اما آن را به آینده موکول می کنیم، آینده ای که بنا بر ملاحظات کمالگرایانه مان اوضاع مان از اکنون بهتر بوده و همه چیز از همین اکنون، بهتر و رنگی تر است.
نقش افسانه در حماسه آفرینی (042-011)
افسانه ها همگی به دوره ای از حیات بشری تعلق دارند که بشر از نظر سطح آگاهی در وضع پایینی قرار داشته است. دوران افسانه ها عملا به پیش از دوران خردمند شدن آدمی باز می گردد. با روی کار آمدن رویکردهای عقلانی – تجربی به جهان، بساط افسانه از زندگی بشر جمع شد.
زمان چهار بعدی (043-011)
بعد چهارم زمان (در یک مولتی ورس شانزده بعدی) یعنی بعدی از جهان که حرکت در آن خروجی خارق العاده ای دارد: بودن بطور همزمان در همه جا. چنین مسئله ای اگرچه غریب به نظر می آید، اما در نگاه نظریه ی ریاضیات طبیعی علت و چرایی پسِ اصل عدم قطعیت هایزنبرگ در نظر گرفته می شود.
افزایش تمرکز (044-011)
در پاسخ به این پرسش که چگونه می توان قوای تمرکزی را در بستره ی زندگی بهبود بخشید، خواهم گفت که لازم است در جریان زندگی مان الف) مینیمال باشیم و ب) پرسیجِرال باشیم. و این یعنی چه؟ این دوخصلت را می توان در باب سبک زندگی آدمی تعریف نمود.
موفق کیست؟ (045-011)
موفق کیست؟ موفق کسی است که توانسته است بشکل قابل قبولی در زندگی خود با مصادیق پوچی بشکل جانانه ای به مبارزه برخیزد. اما پوچی یعنی چه؟ ما در کتب فلسفی (بویژه نحله ی اگزیستنسیالیسم) زیاد با واژه ی پوچی و یا پوچ گرایی (نهیلیسم) سر و کار داریم اما این اصلا و ابدا به این معنا نیست که این رویکرد مهم فلسفی مُبَلِغ پوچی باشد.
ترس از طوفان (046-011)
هم اکنون که در حال نوشتن این یادداشت هستم، طوفان بسیار شدیدی در شهر تهران در حال وزیدن است. طوفانی سهمگین به همراه بارش شدید باران، رعد و برق و زوزه های باد. تمامی آنچه که طوفان نامیده می شود چیزی نیست جز تلفیق و رخداد همزمان تعدادی چند از مظاهر طبیعت.
ناچیز اما سترگ (047-011)
تعدادی از خطاهای کوچک ما ممکن است که به سوء تفاهم های خیلی بزرگ منتهی شوند، خطاهایی که شاید با منظور خاصی نیز سر نزنند، اما در نزد دیگران چونان اشتباهاتی هولناک جلوه گر شوند. مثلا کسی از سر علاقه و داشتن احساس نزدیکی به فردی دیگر، یک ادکلن اندکی مصرف شده را به او هدیه می دهد و این حرکت وی فرد مقابلش را به شدت خشمگین می کند. و یا در موردی بسیار محتمل، فردی در رابطه با چهره ی فرد دیگری شوخی لطیفی می کند، اما مخاطب (شخص ثانی) تا مرز انفجار از این بابت عصبانی و دلخور می شود.
تکنیک پ – ب – ت (049-011)
«پ» یعنی پذیرش بی قید و شرط احساسات و افکار مرتبط با آن ها، «ب» یعنی برخورد عقلانی – تجربی با این احساسات و افکار پذیرفته شده و «ت» نیز یعنی تماشای نتیجه ی حاصله. تمام این سه مرحله با هم آن چیزی است که من «تکنیک قوی و موثر سلامت روان» می نامم. اختلال در هر یک از این سه مرحله منتهی به اختلال در نحوه ی مدیریت کردن کنش ها و واکنش هایمان خواهد شد.
ترِپِنیتی (050-011)
چند ماه پیش در خواب با واژه ای مواجه شدم که معنای آن را نمی دانستم و در خواب تصور من این بوده که واژه ی مزبور، واژه ای انگلیسی است. چندین بار در همان خواب واژه را تکرار کرده و سعی در حفظ کردنش نمودم و سرآخر نیز آن را به خاطر سپردم: Trepenity.
پیرمرد رفتگر (051-011)
در ردیف کافه های کنار خیابان و اغذیه فروشی های رنگ و وارنگ که شب هنگام اتومبیل ها پارک کرده و افراد مشغول انتخاب خوراکی ها از مِنوها می شوند، شاهد بودم که پیرمردی رفتگر با جدیتی تمام در حال تمیز کردن خیابان بود. نخست به این فکر کردم که چرا یک پیرمرد در این سن و سال لازم است که برای اداره ی معاشش به چنین کار سنگین و طافت فرسایی مشغول باشد و دوم اینکه اکنون بخواهد این چنین برای گرفتن زحمتیانه خود را در مقابل دیگران خوار و خفیف کند.
موردکاوی: برخورد عقلانی – تجربی با یک مورد نگرانی (052-011)
نگرانی احساس ناخوشایندی است که در اتمسفر فکری خاص خودش رخ داده و سرآخر نیز سبب می شود که زندگی به کام آدمی تلخ شود. برای غلبه بر نگرانی (که ذاتی متفاوت از استرس، اضطراب و ترس داشته اما شباهت های غیرقابل انکاری نیز با آن ها دارد) می توان چندین و چند فکریه ی فلسفی – علمی (منطقی – تجربی) را با یکدیگر بسیج کرده و در فاز «ب» یعنی فاز برخورد عقلانی – تجربی با احساساتمان به کار گرفته تا از شر نگرانی (در نهایت) خلاص شد.
برای خود (053-011)
ما هر آنچه می کنیم، برای خود می کنیم حتی آن کارهایی که ادعا داریم برای دیگران انجام داده ایم. صدالبته که خیر کارهای خودخواهانه ی ما می تواند که در میان مدت و یا بلندمدت به دیگران نیز رسیده و آنان نیز بهره مند شوند اما همانطور که در بالا گفتم ذینفع اول و آخر اقدامات ما خودِ ما هستیم ولاغیر.
فصل برداشت (054-011)
سرمایه گذاران از عبارتی تخصصی استفاده می کنند با عنوان «نقطه ی سر به سر» و این نقطه یعنی جایی که تمامی هزینه ها بتوسط درآمدهای اولیه پوشش داده شده و از آن نقطه به بعد کسب و کار و یا پروژه ی مزبور با تراز مالی مثبت شروع می کند به آغاز سودآوری. گویا از آن نقطه به بعد است که می توان قایل به سودآور بودن یک اقدام بود.
پروانه در بهشت (056-011)
چند روزی است که پروانه ها به شهر تهران هجوم آورده اند و حقیقتا چه چیزی جذاب تر از هجوم پروانه ها. همگی شان از گونه ای زردرنگ و خالخالی هستند که برای شخص من حس نوستالژیک عمیقی به همراه دارند. در کودکی این قسم پروانه ها را کمتر از نزدیک می دیدم، بلکه بیشتر در ویدئوهایی مرتبط با طبیعت و یا در فیلم ها. نه خیلی بزرگ هستند و نه خیلی کوچک و شاید از نظر مثالین دقیقا همان چیزی باشند که از پروانه انتظار داریم.
دیگرانِ بدخواه (057-011)
عده ای از انسان ها در اطراف همگی ما یافت می شوند که ما بنا بر دلایلی عقلانی و تجربی به خوش نیتی ایشان باور چندانی نداریم. مثلا در گذر زمان و در موقعیت هایی مختلف سخن هایی را ابراز کرده و یا حتی رفتارهایی را از ایشان دیده ایم که نسبت به خوش قلبی شان ظنین شده ایم. همیشه در مواجهه با چنین دست انسان هایی، احساسی دوگانه گریبان ما را می گیرد که بخواهیم بشکل کجدار و مریز با ایشان ادامه داده و یا اینکه کلا رابطه ی مزبور را قطع کنیم.
گذر عمر (058-011)
دیروز یکی از همکلاسی های دوران دبیرستان خود را پس از 16 سال دوباره ملاقات کردم. هنگامیکه از دور می دیدم که از اتومبیل خود پیاده شده و خود را به محل قرارمان می رساند، با صدای بلند خطاب به او گفتم: تو «ماشین زمان» من هستی، چونکه قرار است مرا به 16 سال قبل ببری.
خودکشی (059-011)
خودکشی یک رفتار است که نه تنها در گونه ی آدمی بل در سایر گونه های جانوری نیز دیده می شود. در گونه ی انسان خودکشی به دو دسته ی کلی خودکشی هایی با ریشه های روانی و خودکشی های غیرروانشناختی (ایدئولوژیک) تقسیم می شود.
آن برداشت عملیاتی (060-011)
وقتی صحبت از جهان بینی می شود، لازم است که اشاره شود اساس این جهان بینی را چه چیزی تشکیل می دهد. مثلا کسی ادعا می کند که اساس جهان بینیِ مرا باورها و اعتقادات تشکیل می دهند. یا ممکن است کسی جهان بینی خود را مبتنی بر عقل و تجربه ی بشری و بطور کلی دانش قرار دهد.
فلسفه کاربردی و بدیهیات (061-011)
عده ای از منتقدین، کارهای من در حوزه ی فلسفه ی کاربردی را مورد انتقاد قرار داده و مدعی شده اند که همگی این کارها، اشاره به نکاتی بدیهی بوده و عملا توضیح واضحات هستند. من با کمال میل این انتقاد را پذیرفته و از نقدِ کاملا صحیح این دوستان از صمیم قلب خرسندم.
عهد و پیمان هایی با خویشتن (062-011)
تقویت اراده فقط و فقط با اراده کردن میسر می شود. گوهر اراده همچون ماهیچه ای است که با ورزش دادن آن می توان آن را تقویت، بزرگ و قوی ساخت. اما تمرین اراده یعنی چه؟ تمرین اراده بدین معناست که بخواهیم در عمل به تصمیماتی (عهد و پیمان هایی با خویشتن) دست زده و به روند آن ها پایبند بمانیم.
عمل در پاسخ به فکر (063-011)
با توجه به اساس کوانتومی مجموعه ی ذهن – روان آدمی و اینکه انسان تسلط چندانی بر محتوی فکر خود ندارد، پیش می آید که افکاری بر ما مسلط شوند که برای ما چندان خوشایند نباشند. این درجه ی ناخوشایندی ارتباط مستقیمی با وخامت اوضاع روانی فرد داشته و هرچقدر سلامت روانی شخص تزلزل بیشتری یافته باشد، به همان میزان هجمه های این چنینی سهمگین تر خواهند بود.
زیبایی شناسی توتولوژیایی (064-011)
یکی از منتقدین پیگیر آثارم، کارهای ادبی بنده را مورد نقد قرار داده و ایراد داشته اند که این کارها چیزی به مخاطب نمی افزایند. بعبارتی بر این باور بوده که این کارها دچار نوعی همانگویی هستند و عملا نهایتا آن چیزی را نتیجه می گیرند که در ابتدا بعنوان مقدمه عنوان کرده اند. از این رو در نظر ایشان کار من دچار یک تسلسل بی فایده بوده، در همانجایی به پایان می رسد که از آن شروع کرده و این دور و حلقه ی پوچ خروجی ملموسی جز غمناکی، تاریکی و سردی ندارد.
دو استراتژی (065-011)
در برخی روابط عاطفی (بین دو یار و یا دو دوست) ممکن است که یکی از طرفین (واقعا یا بزعم خود) به خطایی ارتکاب ورزیده و از سر وجدان بیدارش دچار عذاب وجدان و حس گناه شده باشد. اگر فرد مزبور کسی نباشد که از بابت مهارت های کلامی و بینافردی اش قادر باشد که مسئله را با طرف مقابل خود باز کرده و از سر این گفتگو آن را بشکل سازگار و صحیحی حل و فصل نماید، آنگاه ممکن است که بشکل ناخودآگاه (و شاید هم خودآگاه) به یکی از دو استراتژی زیر متوسل شود.
زد و خورد (066-011)
در زمینه ی ورزش ها و هنرهای رزمی و حتی زد و خوردهای فیزیکی، «روانشناسی رزم» ایده ی جدید و پرکاربردی است. این شاخه بطور خیلی خلاصه به دنبال به دست دادن یک چارچوب نظری و علمی در راستای تحلیل رویداد رزم است. تحلیل مسایلی در رابطه با ورزشکاران و هنرمندان رزمی کار مشتمل بر نیات نبرد، کنترل ذهنی – روانی نبرد، اهداف پرورشی نبرد، غایات انسانی، ملاحظات اخلاقی و غیره.
از «نقطه، راس، انقلاب» به «خط، بازه، رویه» (067-011)
جهان بینی من یک جهان بینی دانش محور است و این یعنی اینکه این جهان بینی مبتنی بر عقل و تجربه ی بشری است. من جهان بینی خود را مبتنی بر عقل و تجربه ی بشری قرار داده و با این مهم عملا در راستای بخشیدنِ وجاهتِ اجرایی (عملیاتی) به این دو گوهر (یعنی عقل و تجربه) گام برداشته ام.
زوج (068-011)
کاملا ناخواسته در جریان جدل های یک زوج نسبتا جوان (یک آقا و یک خانم) قرار گرفتم. بگومگوهای ایشان اگرچه در ظاهر با آرامش نسبی انجام می شد اما هر یک از طرفین، دیگری را به بدترین شکل ممکن بصورت کلامی تحقیر می کرد. زبان آدمی ماهیچه ی چندان قدرتمندی نداشته و استخوان هم ندارد اما به موقعش این توان را دارد که از هر شمشیر دیگری بُرَنده تر شود.
جبران خسارت ها (069-011)
کسی از اطرافیان یک جفت کفش گران قیمت از خارج از کشور خریده بود اما در خرید خود دقت نکرده و کفش بطور واضحی یکی، دو شماره از پایش کوچکتر بود. در ابتدا او بمجرد آگاه شدن از این رویداد، شروع کرد به انکار این مسئله و اینکه مثلا این کفش را می توان با جوراب نازک (و یا حتی بدون جوراب!) صبح ها براحتی به پا کرد زیرا که صبح ها پای آدم کوچکتر است!
دانا نمی داند (070-011)
در حرکت بر روی محیط یک دایره، بطور اعجاب انگیزی نقطه ی آغازین حرکت ما همان نقطه ی پایانی است: نقطه ی آغازین منطبق بر نقطه ی پایانی است. در اینجا ما با یک پارادوکس مواجه هستیم: آغاز = پایان. این پارادوکس را در جنبه های بسیار زیادی از فکر و زندگی انسان می توان دید.
شالوده شکنی (071-011)
در رویکردهای پساساختارگرایانه ی فلسفی (بویژه فلسفه ی قاره ای با خاستگاه کشور فرانسه در قرن بیستم و حتی بیست و یکم) با اندیشه های شفافی روبرو نیستیم و احتمالا خود فیلسوفان نیز قادر نبوده اند بفهمند که فردی مثل دِریدا دقیقا چه گفته است.
رویه های اشتباه (072-011)
پیش می آید که ندانیم چه درست است و ما بهتر است که چه کاری انجام دهیم، این خودش معظلی بزرگ است؛ اما در عمده ی موارد می دانیم که چه درست است، اما متاسفانه در عمل نمی توانیم که بدآن چیز درست پایبندی نشان دهیم. این مسئله ریشه در ضعف اراده در وهله ی نخست و رویه های اشتباه در وهله ی ثانی دارد.
افسوس پیران (073-011)
دیروز که برای پیاده روی به بوستان محلی رفته بودم تصادفا با پیرمردی 81 ساله آشنا شدم که بسیار خوش بیان و دوست داشتنی بود. او که از راه رفتن خسته شده بود در کنار من بر روی نیمکت فلزی پارک نشست تا که نفسی تازه کند. صحبت هایی عمومی رد و بدل شد و سپس خودش داوطلبانه شروع کرد به تعریف نمودن ماجراهایی از زندگی شخصی اش.
تمدن (074-011)
گونه ی آدمی قریب به دویست هزار سال است که بر روی کره ی زمین زندگی می کند. این گونه اگرچه انسان هوشمند نامیده می شود (ضمن داشتن تقسیم بندی های گوناگونی چون انسان هوشمند ابزارساز، غارنشین، کوچ نشین، یکجانشین و نهایتا اجتماعی و شهرنشین) اما زندگی چنین انسانی تا قریب به ده هزار سال قبل چندان انسانی و هوشمند نبوده بلکه بیشتر شبیه به زندگی سایر حیوانات بوده است.
طعمِ توت، گوجه سبز و گیلاس (075-011)
اواخر فصل بهار برای من یعنی بوی درختان توت، گوجه سبز و گیلاس. بوی این درختان و مزه ی این میوه ها. مزه هایی نوبرانه پر از خاطرات ریز و درشت از دوران کودکی و نوجوانی. فصل امتحانات پایان سال و دل پیچه های گاه و بیگاه از سرِ افراط در خوردن میوه ها. هنوز هم در آغاز میانسالی، فصل بهار برای من خود را در این بوها و طعم ها به اوج رسانده و پایان می دهد. برگ درخشان درختان به همراه شکوفه هایی سپید و یا رنگی؛ این است جهان و مابقی همه اختراعات ما.
تبعات کامیابی (076-011)
هنگامیکه کسی در مسیر تعالی به پیش رفته و به جایگاه های خوبی نایل می آید، آنگاه قطعا مورد حسادت اطرافیان قرار خواهد گرفت و این حسد از سمت اطرافیان چیزی نیست جز طبیعت آدمی. در این احوال، فرد موفق بشدت احساس تنهایی کرده و در نزد خود، خویشتن را از بابت موفقیت خویش سرزنش خواهد نمود؛ اما این رویکرد نادرست است. او باید به افراد حسود حق داده و مطمئن باشد که اگر در جایگاه ایشان بود احتمالا همین رفتار از خودش نیز سر می زد. از این رو لازم است که بتواند با آنان همذات پنداری کرده و ایشان را درک کند. این مسئله کار چندان سختی نیست.
خودقربانی پنداری (077-011)
در یک بوستان خوش آب و هوا نشسته و در حال مطالعه بودم که در جریان مکالمه ی طولانی مدت و پُرسروصدای یک شهروند گرامی قرار گرفتم. او یک ساعت به جدل تلفنی خود ادامه داد و من علیرغم تلاشم برای حفظ تمرکز بر کاری که انجام می دادم، بشکل ناخواسته ای حرف های او را نیز می شنیدم. تمام مکالمه ی او در متهم کردن دیگران خلاصه می شد.
بی محبتی (078-011)
در سوراخ هواکش هود آشپزخانه ی من گنجشک ها لانه کرده اند. از ابتدای بهار بشکل پررفت و آمدی به درون لوله ی هواکش آمده و لانه را ساختند و اکنون نیز تعدادشان بیشتر شده است. من خود شخصا نگران آن ها بوده و همواره مراقبم که کسی هود را روشن نکند و آسیبی به آن ها وارد نیاید.
خرد و آروین (079-011)
در نوشتارهای پرتعدادی از خود، مداوما به دو گوهر عقل و تجربه ی بشری بعنوان تنها مسیر سعادتمندی انسان اشاره داشته ام. برخی از منتقدین کارهای من بر این باور بوده که عقل و تجربه ی خود را برای داشتن یک زندگی انسانی و خوب کامل ندانسته و نیازمند به راهنمایی گرفتن از سایرین هستند. آن ها بر اساس این برداشت اشتباه خود، نظرات مرا به چالش کشیده و آن را فاقد وجاهت عملی دانسته اند.
فریب رویاها (080-011)
همه ی ما در زندگی رویاهایی برای محقق ساختن داریم. این رویاها شرایطی را فراهم می کنند که بخواهیم انگیزه مندانه به سمت و سویشان حرکت کرده و در این میان چیزهای زیادی را تجربه نموده و سرآخر نیز چیزی شویم. اما بعضا همین رویاها سبب ساز می شوند که آدمی به چیز زیادی در زندگی نایل نیاید.
میمونک آپارتمانی (081-011)
روزی در یکی از خیابان های محله مان مشغول قدم زدن بودم که ناگهان دیدم یک میمون کوچک بالای درخت در حال سروصدا کردن است. برایم بسیار عجیب بود که در شهر تهران بر روی درخت میمون پیدا شود. این را دیدم و حسابی شوکه شدم اما همان زمان حدس زدم که احتمالا میمون بینوا از دست صاحب خود فرار کرده و از این بالا سر درآورده است.
در جامعه (082-011)
من بارها و بارها بطرق مختلف نشان داده ام که جامعه یک شر لازم است. هیچ چیز مطلقا خوبی نداریم. نمی توان گفت که دندان چیز مطلقا خوبی است. پس دندان درد چه؟! این نشان می دهد که هر چیز خوبی، تخمه ی فساد و بدی را نیز در دلِ خود دارد و شرح این مسئله مداقه های متافیزیکی سنگینی را می طلبد که جایش اینجا نیست.
دوستِ سرمایه داری (083-011)
دوستی سرمایه دار دارم که ثروت خانوادگی اش به شماره در نمی آید، از بس که زیاد است. این دوست نه تنها در عمل سرمایه دار است بلکه در نظر نیز تک تک سلول های مغزش مومن به آیین و مذهب سرمایه داریست. او از رویکردهای ریاضت کِشانه ی من باخبر است و معمولا با نوعی اِکراه و «خود برحق پنداری» گاه و بیگاه جهان بینی مرا مورد انتقاد قرار می دهد.
نامیرایی و اَمُردادی (084-011)
از ترس اینکه روزی به خود بیایم و ببینم که دستاوردی درخور استعدادهایم نداشته ام، بیشتر و بیشتر کار می کنم و همین مسئله مرا فِسُرده می کند.
مسئولیت من در قبال من (085-011)
هر زمان بفهمیم که فقط خودمان مسئول خوشی، آرامش و شادی خودمان هستیم، آنگاه لحظه ای از لحظات محدود زندگی مقدس خود را هدر و تلف حضور دیگر چیزها و یا دیگر کسان نخواهیم کرد. فهم این مسئله کلیدِ قفل شادی در بستره ی زندگی است.
سه غلط (086-011)
یک سِری غلط نگارشی موذی در نوشته های قشر تحصیل کرده ی ما به وفور دیده می شود که در این نوشتار قصد دارم به سه مورد از آن ها اشاره کنم.
سرباز پاکوفته (087-011)
یک راننده ی مسافرکش درون شهری که از مشکلات شخصی و شخصیتی عدیده ای رنج می برد، سر راه من سبز شده و با اشتباه رساندن من به مقصدم (که البته بهتر است بگویم با نرساندن من به مقصدم) موجبات دلخوری مرا فراهم کرد، اما بلافاصله دست پیش را گرفته که پس نیفتد و شروع کرد به ابراز خشم و عصبانیت نابجا و کلی بد و بیراه که چِه و چِه…
پذیرش و انکار (088-011)
برای خوشی، آرامش و شادی «صداقت با خویشتن» شرط لازم است، اما کافی نیست. قسمت کافی ماجرا پس از پذیرش، همانا برخورد منطقی – تجربی با محتوی فکر و احساسمان و نهایتا تماشای خروجی کار و انجام اقدامی موثر است.
اثر «اِل. بی. اِیچ.»: لاک، بارکلی، هیوم (089-011)
آمپریسم (تجربه گرایی) کلاسیک بریتانیایی به مثابه مثلثی است که سه ضلع آن بترتیب عبارتند از لاک، بارکلی و هیوم. آراء این سه اندیشمند که منتقد خردگرایی افراطی بوده و هرکدام بطریقی ما را به تجربه و اهمیت آن در مسایل شناختی رهنمون شده اند، در اینجا مورد بحث من نیست، بلکه من در این نوشتار قصد دارم که سبک زندگی این سه متفکر بزرگ را مورد بررسی قرار دهم.
ورزش نازیبایی اندام (091-011)
آیا اندام بدنسازان و آنانی که ادعا می کنند مشغول به ورزش زیبایی اندام هستند، حقیقتا زیباست؟ من اینگونه فکر نمی کنم. این بدن های ورم کرده و ماهیچه هایی که همگی شان کاملا منفک از یکدیگر بشکل افراطی بیرون زده اند، مشمول هیچگونه تعریف تخصصی زیبایی نخواهند بود. کافی است که نگاهی به شاهکارهای هنری دوره ی رنسانس از اندام های برهنه داشته باشیم.
ماشین زمان و سفر به گذشته (092-011)
در یک نظرسنجی از کاربران شبکه ی جهانی متخصصین پرسش کردم که اگر ماشین زمانی وجود داشته باشد که بتواند شما را به تاریخی در زندگی گذشته تان ببرد، دسته ی آن را بر چه تاریخی می چرخانید و چرا؟ مشارکت کاربران در این نظرسنجی فوق العاده بود و پاسخ ها نیز از جذابیت ویژه ای برخوردار بودند. در اینجا قصد دارم که جمع بندی خود را از پاسخ های پرشمار نظرسنجی عرضه کنم.
آلبوم صوتی (093-011)
اخیرا یک نرم افزار کاربردی (اپلیکیشن) بر روی گوشی تلفن همراه خود نصب کرده که بمددش قادرم صدای مکالمات تلفنی خود را ضبط کنم. تمرکز اصلی من بر ضبط صدای عزیزانم (بویژه مادرم) است. سپس آخر هر هفته صداهای کاری و غیره را پاک کرده و گفتگوهایم با عزیزانم را در جایی حفظ و نگهدای می کنم. در این میان گفتگوهای من با مادرم از ارزش بسیاری برخوردار هستند.
دون ژوان تقلبی (095-011)
عده ای از مردان بنابر ناهنجاری های فکری و رفتاری شان و بویژه از بابت طبقه ی اجتماعی که در آن به دنیا آمده اند، یعنی طبقه ی بسیار مرفه جامعه، دون ژوان می شوند. دون ژوان یعنی اینکه متقلب رمانتیک و جنسی شده و به دنبال یارهای بسیار رفته و نهایتا نیز به همگی شان حقه می زنند.
بیوانجینیرینگ (096-011)
هم اکنون یکی از شاخه های نوین حوزه ی علوم مهندسی رشته ی بیوانجینیرینگ (زیست مهندسی / مهندسی زیستی) است. برای من این حوزه از جذابیت های بسیاری برخوردار است و این جذابیت ها از آن جهت است که بمدد این حوزه ی بینارشته ای بشر قادر خواهد بود که به بسیاری از رویاهای دیرین خود از بابت مهندسی بافت های بدن انسان نایل آید.
توالت (097-011)
در یک جمع خانوادگی، یک پسربچه ی سه ساله که تازه در حال یاد گرفتن راه و رسم استفاده از توالت بود، برای دفع مدفوع به توالت رفت و پس از انجام کارش لازم بود که مادرش را صدا زند تا آمده و او را بشوید. پسربچه کارش را کرده بود و ده دقیقه ای بود که مادرش را صدا می زد که «مامان! بیا تموم شد.»
در رد علم بودن طب (098-011)
با ارجاع به یکی از مقالات مهم پیشین خود با عنوان «طب علم نیست: چه سنتی، چه مدرن» بر آن شدم که در اینجا به پاره ای از اِن قُلت های مخاطبین (که عمدتا اطبا بودند) در باب آن نوشتار پاسخگو باشم. از من پرسش شده بود که اگر طب علم نیست، پس چه است؟ من تلاش می کنم که پاسخ این پرسش را در سطح بالاتری عرضه کنم.
علیت زمانبر (099-011)
آنچه که من امروز هستم برآیند تمام آن چیزهایی است که در چند سال گذشته (بویژه سه سال گذشته) بوده ام پس اگر من امروز از وضعیت کنونی خود راضی نباشم، ریشه ی این عدم رضایت را لازم است که در خاک جهان سه سال قبل خود دنبال کنم. پس چندان در رابطه با وضعیت کنونی خودم، نمی بایست که حال نگری کرده و به دنبال علت ها در لحظه ی اکنون باشم. این نارضایتی عمیق تر و کهنه تر از این حرف هاست.
در اصالت پایبندی غیررسمی به جهان بینی ها (100-011)
پایبندی به هر چیزی، بویژه پایبندی به یک جهان بینی می تواند که در سه سطح و وضعیت رسمی، نیمه رسمی و غیررسمی رقم بخورد. پابندی رسمی آن قسم از پایبندی است که فرد برای آن وقت و انرژی زیادی را صرف کرده و تمامی جزئیات را توامان و با هم به اجرا در می آورد. در وضعیت دوم یا نیمه رسمی این میزان از وقف شدگی فرد به جهان بینی مزبور به درجاتی کمتر شده و در حالت غیررسمی (وضعیت سوم) نیز میزان این وقت و انرژی بیشتر کاهش می یابد.
برداشت ها (102-011)
احساس، ادراک، شناخت؛ و این شناخت نهایتا برداشت ما از جهان است. اگر جهان بینی فردی ما مبتنی بر عقل و تجربه باشد، آنگاه لازم است که در راستای فرگشتن آن، تمامیت آن را مورد مداقه قرار داده و بنوعی به چالش بکشیم. به چالش کشیدن برداشت هایمان از جهان لازمه ی تحقق یک زیست سعادتمندانه است.
پسربچه (103-011)
یکی از دوستان در حال جدایی از همسر خود است. او یک پسربچه ی سه ساله دارد و به احتمال زیاد حضانت فرزند را خودش بر عهده خواهد گرفت. از نظر مالی وضعیت مناسبی دارد اما هیچ کس و فامیلی در این کشور نداشته و به درجاتی نیز از افسردگی مزمن رنج می برد. در این گیر و دار جدایی از من خواست که دو، سه روزی صبح و بعدازظهر به خانه شان رفته و از پسرش نگهداری کنم تا او بتواند به کارهای دادگاهی اش برسد.
مجلس ختم (104-011)
به دعوت یکی از دوستان در مراسم درگذشت دختری جوان شرکت کردم که پدرش از افراد باسابقه در مدیریت دولتی این کشور بوده است. در مجلس مزبور جا برای سوزن انداختن نبود. افراد زیادی برای این مراسم ختم گرد هم آمده بودند. دسته گل های فراوان که از این سر خیابان تا آن سر خیابان چیده شده بود. زرق و برق در تمامی جنبه های این دورهمی نمایان بود. اما علیرغم تمامی این تلاش های چشمگیر برای پُرابهت نشان دادن این مجلس، تنها چیزی که در چهره ی حضار نُمودی نداشت، ناراحتی از سر درگذشت یک انسان بود.
معنی درد، رنج و غم (105-011)
زندگی بنا بر ذات حقیقی اش آبستن درد، رنج و غم است. همه ی ما (بلااستثناء) بر مدار دردها، رنج ها و غم ها زندگی می کنیم. این سه پایه حضور دارند تا ما بر سر آن ها رفته و قدبلندتر شویم و اگر روزی دستمان به خوشی، آرامش و شادی (ولو لحظه ای و اندک) رسید، آنگاه قدر این سه گانه ی بی قیمت را بیشتر و بیشتر بدانیم.
سختگیری مخرب است (106-011)
سختگیری در حق خویشتن نتیجه ای جز خسران ندارد. افرادی هستند که ادعا می کنند که در مقابل خود سختگیر بوده و نتیجه نیز گرفته اند. من هم در 20 سال گذشته کم نسبت به خود سختگیر نبوده ام، اما اکنون که نگاه می کنم می بینم سختگیری آدمی را خسته می کند و وقتی کسی خسته می شود در حرکتش رو به مقصد اختلال ایجاد می شود. این سختگیری در کوتاه مدت کارگشاست اما در طولانی مدت همیشه نتیجه ی عکس می دهد، همچون روغن بادام آن قطعه شعر مولوی که از قضا مسبب خشکی می شود.
جهان بینی آرمانی نداریم (107-011)
زمانی فکر می کردم که می توان به قِسمی از جهان بینی آرمانی مجهز شد که بتوسطش در هر لحظه ای بدانیم که دقیقا لازم است که چگونه رفتار کنیم. این جهان بینی همچون شاه کلیدی باشد که خودش، خود به خود کلیدها را پیش از امتحان کردن قفل ها، با صد در صد دقت رو کرده و ما فقط زحمت گرداندن آن ها در سوراخ قفل ها را به خود دهیم. به عبارت دیگر این جهان بینی همه چیز را پیش از آنکه با آن ها مواجه شویم پیش بینی نموده و جوابی در آستین داشته باشد. این جهان بینی آرمانی می رفت که جواب تمامی سوالات را بداند حتی پیش از آنکه کسی به سوال های مزبور فکر کرده باشد.
پیامبر (108-011)
هستی با ما از آن طریقی گفتگو می کند که ما بدآن آشناتر باشیم. فرض کنید که ما به دو زبان مسلط باشیم، اما کسی از مخاطبان ما به یکی از آن ها مسلط باشد و به زبان دیگر آشنا، آنگاه در رابطه با مهمترین مسایل، ما با آن زبانی که او بدآن تسلط کامل دارد، با او وارد گفتگو خواهیم شد. این طریق عقل و تجربه است. مسایل مهم لازم است که با دقتی ویژه منتقل شوند، پس ما قطعا به سراغ زبانی خواهیم رفت که برای مخاطبمان راحت تر باشد.
شوخی های نابجا و مداوم (109-011)
در زندگی دست از سر یکدیگر برداشته و پا در کفش همدیگر نکنیم. متاسفانه بکرات دیده ام که مثلا در فضای خانه و یا محل کار و یا حتی بین دوستان، کسی پیدا می شود که بخواهد به کس دیگری پیله کرده و تمامی جوانب وجودی او بویژه شخصیتش را مورد نقادی دایمی قرار داده و بدین ترتیب وی را به سمت مغاک حقارت هُل دهد.
سحرخیزی، درستکاری و سختکوشی (110-011)
مردمان نسل های گوناگون شباهت های خاصی به یکدیگر دارند و این خصلت های مشابه از هر نسل به نسل دیگر تفاوت هایی را از سر می گذراند. در این نوشتار قصد دارم که به خصوصیاتی چند از مردمان ایران متعلق به دهه های اول و دوم قرن جاری (قرن چهاردهم) تقویم خورشیدی مان بپردازم. مردمانی که درحال حاضر بین هفتاد و چند تا نود و چند سال سن دارند.
تغییر سبک زندگی (111-011)
در نگاه جهان بینانه ی من «تغییر سبک زندگی» یعنی اقتباس رویه هایی چند در راستای ایجاد سازگاری سازنده تر با زیست جهان شخصی و اجتماعی مان. هرآنگونه تغییری که به دنبال به وجود آوردن آن هستیم صرفا و صرفا مسئله ای شفاهی و نظری است و مادامیکه لباس رویه به خود نپوشد، وجاهت عملی پیدا نخواهد نمود.
آن تغییر معهود (112-011)
همه ی ما به خطا تحت تاثیر خاطرات دوران کودکی که در آن دوران یک سال تحصیلی برای ما همچون یک عمر به درازا می انجامید، گمان می کنیم که خیلی وقت داریم اما این پارادوکس به زودی همه ی ما را غافلگیر خواهد کرد که «به ناگاه خیلی زود دیر می شود.»
بازگشت به زندگی (113-011)
گروه موسیقی راک پینک فلوید که یکی از معروف ترین و تاثیرگذارترین گروه های تاریخ موسیقی جهان است، در یکی از کارهای خود با عنوان «بازگشت به زندگی» داستان فرد عاشقی را روایت می کند که در خیال خود در حال گفتگو با معشوق بوده و از او شِکوه و ناله می کند. معشوق ماجرا گویا عاشق مزبور را رها کرده و دل به عشق فرد دیگری سپرده است.
اختلاف پتانسیل معرفتی | ۰۰۱-۰۱۴
پرسشها در جهانِ بیرون نیستند، بلکه تماماً از درون زبانه
برنامهی توسعهی فردی | ۰۱۳-۰۱۴
برای هفته ی پیش رو، از فردا (شنبه) تا جمعه
انسان محور توسعه است | ۰۱۴-۰۱۴
همیشه و همه جا گفته ام و در اینجا هم
بودن در میان اشیاء | ۰۲۲-۰۱۴
آدمی بایسته نیست که در زندگیِ کوتاهِ خود "موجود-برای-اشیاء" باشد،
فقیر در روح و جان | ۰۲۴-۰۱۴
امروز در حوالی محل تدریسم، شاهد بودم که یک خانم
فیلسوف زنبور عسل است | ۰۳۶-۰۱۴
آنکسیکه آفرینشی دارد، چنانچه هرازگاهی نیشی هم نثار دیگران کند؛
فیلسوف درون | ۰۳۸-۰۱۴
انسان اساسا فیلسوف (خِرَددوست) است؛ زیرا که طبعا می خواهد
حرفه ای گری در تاسیسات | ۰۳۹-۰۱۴
بسه دیگه همه دیجیتال مارکتر شدن! همه سوشال مدیا منیجر
در ادامه ی هفت یادآوری دی دادی برای کامروایی | ۰۴۰-۰۱۴
دیشب مطلبی منتشر کردم تحت عنوان "هفت یادآوری دِی دادی
هفت یادآوری دی دادی برای کامروایی | ۰۴۲-۰۱۴
هفت یادآوری دِی دادی برای کامروایی: یک) برای بازگرداندن آنکس
تئوری فراساختاریت
امروز در جلسه ی مصاحبه ی استخدامی یک نیروی جدید،
خودت را بشناس
این جمله ی سقراط که "خودت را بشناس!" سرآغاز خردورزی
صنعت پولساز علم سازی
(صنعت پولساز علمسازی) آمریکاییها تمایل عجیبی به آگراندیسمان کردن هر
هیستوری شقوق دانش
(هیستوری شقوق دانش) دانش دارای دو شق اصلی است: فلسفه
آنها اخلاقی رفتار میکنند (۱۳۰-۰۱۱)
در نظریهی بازیها یکی از اصول بنیادین مطروحه، مسئلهی منطقی